اهل دانشگاهم
جانمازم نقشه
قبله ام اتلیه
استادی دارم، بهتر از اب روان
دوستانی، بهتر از برگ درخت
رشته ام معماری است
گاه گاهی می کشم من نقشه
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست که در ان زندانی است
دلتان زنده شود
چه خیالی؟ چه خیالی؟ می دانم
گپ زدن بیهوده است
خوب می دانم، دانشم بیهوده است
بس...