نتایح جستجو

والا نمیدونم:biggrin: چه دقت میکنیاااااااااا:razz:

[IMG]دعـــا میکـــنم زیر این ســقف بلـــند روی دامان زمــــین هـــر کجا خسته شدی یا کــه پر بسته شدی دســتی از" غـــیب" به دادت برسد

خیلی زیباس:cry::redface:

ما هم ب مهسا خانوم رای دادیم:redface:

متاسفانه یه جورایی دروغ گفتن عادت شده و هرکس هم ک ب فکر منافع خودش هست واینجا هر کی به فکر خویشه،کوسه به فکر ریشه ................ من ک کلا با مقوله دروغ گفتن مشکل دارم ........... خیلیا رو دیدم ک به هر ریسمانی چنگ میزنن تا کارشون راه بیفته این وسط هم مجبور میشن دروغ بگن تا کارشون راه...

داشتیم اقا مهدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا شد دونفره؟؟؟ حالا ما 1نفره ها باید چیکار کنیم!!!!!!!!!!!!!:redface: بارون همه جورش قشنگه عزیزم:D اره هوا خیلی گرمه.......من دیروز رفتم بیرون موقعی ک افتاب بود ب خدا بهتر بود تا شبمون.....هوا خفه خفه بود......یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی:cry:

خواهش مهدی جون;)

اخرش هتله یا خونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟تکلیف منو روشن کنید؟؟؟؟؟؟؟ اگه هتله شبی چند؟؟؟؟؟؟؟ بپرسید جون من بهم بگید:cry: خدایی چه جای باحالیه.........................مرسی:gol:

واقعااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوش بحالتون خوش بحالتون خوش ب حالتون..................:cry: من عاشق بارونم:redface: ولی کو بارون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟واسه همین شدم بارانی:D به جای منم لذت ببر....... عشق اس بارون..........

سلام دوست عزیز.......امیدوارم حالتون خوب باشه;) تو تاپیکای ارشد زیاد دیدمتون......میتونم بپرسم چیکار میکنید الان؟؟؟؟؟درس میخونید یا منتظر نتایجید؟؟؟؟؟ یه سوال دیگه هم دارم:redface: پشت کنکور بودید یا همزمان با درس ازمون دادید امسال؟؟؟؟ ببخشید خودمو معرفی نکردم من فاطمه هستم:redface:

شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست پدرم دفتر شعری آورد تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین با خودم می گفتم زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی وزن نگاهی است که در خا طره ها می ماند زندگی درک همین اکنون است...

دوستت دارم نه برای آنکه بگویم و نه برای آنکه بشنوند و نه حتی برای اینکه درجمع دوستدارانت باشم دوستت دارم... چون عشقت زیباست زلال است.... عاشقت بودن مرا به اوج می...

شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست پدرم دفتر شعری آورد تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین با خودم می گفتم زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی وزن نگاهی است که در خا طره ها می ماند زندگی درک همین اکنون است...

مادرم پنجره را دوست نداشت... با وجودی كه بهار از همین پنجره می‌آمد و مهمان دل ما می‌شد مادرم پنجره را دوست نداشت... با وجودی كه همین پنجره بود كه به ما مژده باز آمدن چلچله ها را می‌داد مادرم می‌ترسید... مادرم می‌ترسید.. كه لحاف نیمه شب از روی خواهر كوچك من پس برود یا كه وقتی باران...

الهی...............:redface: عالی.......مرسی.:gol: از دکتر شیری هم میتونی بپرسی؟؟؟؟؟؟؟(مجله موفقیت);)

واقعا باید به وجود همچین مردایی افتخار کرد.............:redface: امیدوارم نسلشون منقرض نشده باشه هنوز........:razz: مرسی نی نی جونم:gol:

مرسی خانوم دکتر:gol: یه سوال منظور امضاتون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟راستش درکش نمیکنم یه جورایی؟؟؟؟؟

سلام........ خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اره دیگه یه باشگاه ک بیشتر نداریم :biggrin: میدونی من فکر میکردم دیشب شارژماهانمون تموم میشه ولی دیدم نشد.......منم شروع کردم ب سواستفاده.......حالا نگو امروز بوده:D

دوستت دارم نه برای آنکه بگویم و نه برای آنکه بشنوند و نه حتی برای اینکه درجمع دوستدارانت باشم دوستت دارم... چون عشقت زیباست زلال است.... عاشقت بودن مرا به اوج می رساند ...

الهی:biggrin: چه بامزه گفتی:redface: منم با نظر دوستان موافقم................... تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت ..................