نتایح جستجو

سیگاری نیستم اما... به تو که فکر می کنم مزرعه ی بزرگی از توتون در سرم آتش می گیرد !

مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟ که به شیطان پناه می برید؟ که در عشق یافت نمی شود که به نفرت پناه می برید؟ که در پاکی و سلامت یافت نمی شود که به ناپاکی و خلاف پناه می برید؟ و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید که انسانیت را پاس نمی دارید؟؟؟

همش قشنگ بود ولي اين به دلم نشست به یاد چشم تو هزار فسانه خواهم گفت هزار شعر تر عاشقانه خواهم گفت به خاک کوی تو اشک فراق خواهم ریخت حکایت دل خود بی بهانه خواهم گفت حدیث غربت من در دیار ، یار است این فسانه ی غم خود با زمانه خواهم گفت چو جام خالی می ب***م حباب دبم ز جام و سنگ و تن و تازیانه...

روزگاری بر درختی تکیه کرده بودم ، ناگهان کبوتری زیبا آمد و گفت چرا اینجا نشسته ای ؟ گفتم میخواهم نامه ای برای یارم بنویسم . گفت بنویس!!! گفتم قلم ندارم گفت از پرم در بیار ، گفتم کاغذ ندارم گفت بر روی پر سفیدم بنویس گفتم مرکب هم ندارم ، گفت مرا بکش و با خونم بنویس

[IMG]

شاید سخت باشد باور کنی که مجنونه تو هستم...مجنون تو که قلبم تنها برای توست برای من لحظه ی تلخیست آنگاه که تو هنوز به این باور نرسیدی که یک نفر در این دنیا دیوانه وار دوستت دارد

بعد چرا میگید کاش بتونم دوست خوبی براتون باشم؟؟ مگه نمیشه دوست خوبی برای هم باشیم!!

[IMG] سلام خانم .. ممنونتم که دعوت من رو پذیرفتی .. امیدوارم من هم دوست خوبی برات باشم ..

تموم اشکام هدیه ی نبودنت کنار من نمی دونی چی می گذره به قلب بی قرار من واااااای که چقد سخته برام ثانیه ها بدون تو دلم می خواد باز ببینم چشمایه مهربونتو

اونی که میخواستم دلمو شکستو به پای یک عشق جدید نشستو چش روی آرزوم همیشه بستو پشت مه پنجرمون رها شد اونی که میخواستم مثه اشک چکیدو تو طول راه باز یه کسی رو دیدو به آرزوش انگار دیگه رسیدو به خاطر هیچی ازم جدا شد اونی که میخواستم . . . منو تنها گذاشت رفت اونی که میخواستم دل ازم بریدو بین گلا یه...

آرزویم این است ....... نتراود اشک از چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز و به اندازه هر روز تو عاشق باشی عاشق آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد

بی گمان از این شهر سفر خواهم کرد نه دستان دلبری بدرقه ام خواهد شد نه نگاهی به انتظار آمدنم خواهد ماند بی گمان فراموش شده ی شهر نامردی خواهم بود

دلم تنگ است اين شبها يقين دارم كه مي داني صداي غربت من را از احساسم تو مي خواني شدم از درد تنهايي گلي پژمرده و غمگين ببار اي ابر پاييزي كه دردم را تو مي داني ميان دوزخ عشقت پريشان و گرفتارم چرا ای مرکب عشقم چنين اهسته مي رانی؟!

آتش از برق نگاهت ریختی بر جان من خواستی تا در میان شعله ها آبم کنی من هم امیدوارم خانم

سلام خانم .. ممنونتم به خاطر خوش آمد گویت .. و امیدوارم دوست خوبی برات باشم..

سلام خانم از آشنایی با شما خوشبختم امیدوارم دوستان خوبی برای هم باشیم..

تا به كسی میرسی ناله و دلواپسی وقتی میپرسی چرا داد میزنه بی كسی

سلام مریم خانم .. بله من یک تازه وارد هستم .. از شعر هم خیلی خوشم میاد .. همین.. ممنون..

میخواستم بهت بگم چه قدر پریشونم دیدم خود خواهیه دیدم نمیتونم تحمل میکنم بی تو به هر سختی به شرطی که بدونم شاد و خوشبختی . . . تو رو میخوام تموم زندگیم اینه دارم میرم ته دیوونگیم اینه..................نمیرسه به تو حتی صدای من تو خوشبختی همین بسه برای من چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بی...