نتایح جستجو

به آسمان نمي رسد دستم تا واژه هاي تاريك نيستي بر خاك بنشانم و از فضاي مبهم ديروز خاطرات ماسيده در گيج گاهم را آرام كنم دور مي شوم ....دورتر از هر چه كه فكرش را بكني آنجا كه رويا خود نيمه تاريكي از خوشبختيست

امشب آنقدر تو نيستي كه به ديوار روبرو مي گويم تو امروز روز طلوع خورشيد است پس چرا خورشيد از هميشه سردتراست سردتر ... خسته تر ... تنهاتر...

این عکسارو از نت میارم .... آره میرم اما منتظرم کارام درس شه... امیدوارم تهران بهت خوش بگذره ..... بابام منو میتشه اگه با شما بیام بیرون .....

مي خواهم امشب تو را نيز از دفترم خط بزنم چه سود از ترانه اي كه حقيقت پيش رويش نيست ! از سوختن بي صدا مي ترسم از شعرهايم نيز تو را خط مي زنم تا آسماني كه ديگر نيست افسوس كه ثانيه هاي انتظار در پس لحظه هاي خالي به شمارش دردها مي ماند....پيوسته .... بي پايان تو را خط خواهم زد و باز تنهاييم را...

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود نه مرا به دنیای آنها راهی بود و نه دنیای من برای آن دیگری ها راهی داشت. این شد که ماندم آویزان. سر و ته.

:mad:کیههههههه کی؟؟؟

آهان می دونم کدومو می گی اما اگه پیدا کردی خبرم کن میسی قوبونه شما:w27:

آخیششششش میسی زهرا جونممم:w27:

اما اسی گناه داشت... جاش خالیه ....:w04:

چه با حاله ....:w21: منم می خوام نامریی شم:w12: :w27:

ترسیدم خب ....:w27:

خواهش می کنم داداش اما می خوای سرمو ببری؟ :surprised: قاتلی مگه!!:w47: نهههههههههههه کمکککک:w12:

وای من دق کردم فک کردم تو هم داری میری .... هق هق:w04: دیگه این مدلی شوخی نکن :w00:قلبم ضعیفه :love:

:w25:....

مرسی خوبه آره بگو دوس دارم بدونم

من ندیدم اما وحشتناکه ..... خدایا به دادمون برس :cry: نفسم گرفت از این شهر در این حصار بشکن

اونو که فرستادم به دقت بخون و بگو که چی فکر می نکنی؟

اونو که فرستادم به دقت بخون و بگو که چی فکر می نکنی؟

چی بید؟

چه با حال... به منم میگفتید منم میومدم تبریز:دی