نتایح جستجو

  1. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به کی باید رفت از دياری به دياری ديگر نتوانم، نتوانم جستن هر زمان عشقی و ياری دیگر
  2. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    همه گفتند :مبارک باشد دخترک گفت:دریغا که مرا باز در معنی آن شک باشد سالها رفت و شبی زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه ی زر دید در نفش فروزنده ی او روزهایی که به امید وفای شوهر به هدر رفته.هدر
  3. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    شرمنک و پر از نیازی گنگ با نگاهی که رنگ مستی داشت در دو چشمش نگاه کردم و گفت باید از عشق حاصلی برداشت
  4. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    من سراپا خیال او شده ام در جنون تو رفته ام از خویش شعر و فریاد و آرزو شده ام می خزم همچو مار تبداری
  5. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    یار من نیست ای بهار سپید دشت بی تاب شبنم آلوده چه کسی را به خویش می خواند ؟ سبزه ها لحظه ای خموش خموش
  6. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    شعرایی که مینویسی شاعرش کیه؟
  7. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    تشنه لب بودیم و او ما را فریفت در کویر زندگانی چون سراب در خطوط چهره اش نا گه خزید سایه های حسرت پنهان او
  8. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    یار من نیست ای بهار سپید دشت بی تاب شبنم آلوده چه کسی را به خویش می خواند ؟ سبزه ها لحظه ای خموش خموش
  9. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    تو برایم ترانه می خوانی سخنت جذبه ای نهان دارد گویا خوابم و ترانه ی تو از جهانی دگر نشان دارد
  10. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    در خطوط چهره اش نا گه خزید سایه های حسرت پنهان او چنگ زد خورشید بر گیسوی من آسمان لغزید در چشمان او
  11. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    موج رنگین افق پایان نداشت آسمان از عطر روز کنده بود گرد ما گویی حریر ابرها پرده ای نیلوفری افکنده بود
  12. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    یار من کیست ای بهار سپید ؟ گر نبوسد در این بهار مرا یار من نیست ای بهار سپید دشت بی تاب شبنم آلوده
  13. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    رفتم که داغ بوسه ی پر حسرت تو را با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم رفتم که ناتمام بمانم در این سرود رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
  14. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها حوضشان بی اب است
  15. some1

    ختم صلوات برای شادی روح پدر احسان عزیز

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خدا بیامرزتش
  16. some1

    اگر نفر قبلیت دلت رو بشکنه چکارش میکنی؟؟؟

    چه بد اخلاق پس حسابی هواسمو جمع کنم:eek:
  17. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    ما حقیقت را در باغچه پیدا کردیم در نگاه شرم آگین گلی گمنام و بقا را در یک لحظهء نامحدود که دو خورشید به هم خیره شدند
  18. some1

    مشاعرۀ سنّتی

    در سكوت سينه ام دستي دانه اندوه ميكارد مو سپيد آخر شدي اي برف تا سرانجام چنين ديدي
بالا