نتایح جستجو

  1. ghazal.

    رد پای احساس ...

    ياد بگذشته به دل ماند و دريغ نيست ياري كه مرا ياد كند ديده ام خيره به ره ماند و نداد نامه اي تا دل من شاد كند خود ندانم چه خطائي كردم كه ز من رشته الفت بگسست در دلش جائي اگر بود مرا پس چرا ديده ز ديدارم بست هر كجا مي نگرم، باز هم اوست كه بچشمان ترم خيره شده درد عشقست كه با حسرت و سوز...
  2. ghazal.

    رد پای احساس ...

    خواب خواب خواب او غنوده است روی ماسه های گرم زیر نور تند آفتاب از میان پلک های نیمه باز خسته دل نگاه می کند جویبار گیسوان خیس من روی سینه اش روان شده بوی بومی تنش در تنم وزان شده خسته دل...
  3. ghazal.

    رد پای احساس ...

    فاصله ها در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداریتو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی...
  4. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  5. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  6. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  7. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  8. ghazal.

    شوخی کردم اجی جون باشه....:biggrin:

    شوخی کردم اجی جون باشه....:biggrin:
  9. ghazal.

    مرسی عزیزم شما خوب باشید منم خوبم :gol::heart:

    مرسی عزیزم شما خوب باشید منم خوبم :gol::heart:
  10. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  11. ghazal.

    باشه اجی جون:razz:

    باشه اجی جون:razz:
  12. ghazal.

    گر آخرین فریب تو ، ای زندگی ، نبود اینك هزار بار ، رها كرده بودمت زان پیشتر كه باز مرا سوی خود...

    گر آخرین فریب تو ، ای زندگی ، نبود اینك هزار بار ، رها كرده بودمت زان پیشتر كه باز مرا سوی خود كِشی در پیش پای مرگ فدا كرده بودمت هر بار كز تو خواسته ام بر كنم امید آغوش گرم خویش برویم گشاده ای دانسته ام كه هر چه كنی جز فریب نیست اما درین فریب ، فسون ها نهاده ای در پشت پرده ، هیچ مداری جز...
  13. ghazal.

    دنيا، درياست و ما دائم توي آن دست و پا مي‌زنيم. شنا بلد نيستيم. تازه اگر هم بلد باشيم با اين همه...

    دنيا، درياست و ما دائم توي آن دست و پا مي‌زنيم. شنا بلد نيستيم. تازه اگر هم بلد باشيم با اين همه گوي سنگي و سربي كه به پا بسته‌ايم، كاري نمي‌توانيم بكنيم. هي فرو مي‌رويم و فرو مي‌رويم و فروتر. هر دلبستگي يك گوي است و ما هر روز دلبسته‌تر مي‌شويم. هر روز سنگين‌تر. هر روز پايين‌تر و اين پايين،...
  14. ghazal.

    وقتی راه رفتن آموختی ،دویدن بیاموز.وقتی دویدن آموختی،پرواز را راه رفتن بیاموز،زیرا راههایی که...

    وقتی راه رفتن آموختی ،دویدن بیاموز.وقتی دویدن آموختی،پرواز را راه رفتن بیاموز،زیرا راههایی که میروی جزئی از تو میشودو سرزمینهایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند. دویدن بیاموز،چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر. و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی،برای...
  15. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  16. ghazal.

    گزارش کار

    سلام کسی هست گزارش کار ازمایشگاه ترمودینامیک" سیالات و ارتعاشات رو داشته باشه؟:redface:
  17. ghazal.

    مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي...

    مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت. متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به...
  18. ghazal.

    ..:biggrin:

    ..:biggrin:
  19. ghazal.

    رد پای احساس ...

    تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت که در این وصف زبان دگری گویا نیست بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما غزل توست که در قولی از آن ما نیست تو چه رازی که بهر شیوه تو را می جویم تازه می یابم و بازت اثری پیدا نیست شب که...
  20. ghazal.

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای...

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد اگر از تو پرسیدند آن همه زیبایی تو کجا شدند آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند اگر بگویی در گودی...
بالا