مثل پاندای احمقی بودن
به خیال درخت چسبیدن
ترس از فرق خواب و بیداری
مثل مرده به تخت چسبیدن
خسته در انتظار هیچ جواب
به سؤالات سخت چسبیدن
خستگی لباس از تن ها
به تن بند رخت چسبیدن!
راه رفتن میان آدم ها
گم شدن توی کوچه ی بن بست!
تکیه دادن به سیــ ــنه ی دیوار!
بغض از دست دادن «از دست»
از نخی پاره گم...
شوخی کردم عزیزم:heart::gol:
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی شود
باید بگویم اسم دلم دل نمی شود
دیوانه ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه ی تو است که عاقل نمی شود
تکلیف پای عابرمان چیست آیه ایی
از آسمان فاصله نازل نمی شود
خط میزنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمی شود ؟
....
می خواستم رها...