یه جمله هست که مال شریعتیه
میگه :
خدایا به من کمک کن تا وقتی می خوام درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم ، کمی با کفش های او راه بروم.
خانمی شما که تو دل و زندگی من و کسایی که آرزوشون مثل منه نیستی.
یک طرف قضاوت نکن.
میون یه دشت لخت زیر خورشید کویر
مونده یه مرداب پیر توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیرازهمه دنیا جدا
داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پاهام
من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم...