نتایح جستجو

لحظه های دلتنگی نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

چیز مهمی نیس بی خیال داداشی

از کوچه غم که گذشتم دری به روی من باز شد. بهم گفت برای عبور باید از داخل من رد بشی . روی در نوشته بود عذاب بعدی . با ترس و تردید رفتم داخل و از در رد شدم . به سیاهی رسیدم گفت باید درونت مثل من بشه گفتم چرا گفت سوال نپرس گفتم باشه . به تنهایی رسیدم گفت باید همدم من بشی گفتم نه من از تنهایی...

چی بگم داداشی

[IMG][IMG]

خواهش میکنم اولش ک مامانم مریض بود بعدشم ک رفتیم مسافرت الانم اصلا حالم خوب نیس

ممنونم داداشی خیلی ب من لطف داری . ولی من عمر نوح نمیخوام ایشااله هر چی از عمر من باقی مونده خدای مهربون بگیره و ب عمر خونواده ام اضافه کنه. ایشااله خدا ب تو هم عمر نوح بده و در کنار خونواده ات همیشه سلامت و خوشحال باشی

ممنونم از لطفت داداشی **************** خدارو شکر مامانم حالش بهتر شده.

.......منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نباش ..... ..........اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن ........ ..........همه رهگذرند........

ن اصلا چن روزه ک بی خیالش شدم.

فکــر می کــردم در قلب تــ ـــو محکومم به حبــس ابد !! به یکبــاره جــا خــوردم … وقـــتی زندان بان برســـرم فریاد زد: هــی.. تــو آزادی! . و صـــدای گامهای غریبه ای که به سلـــول من می آمـــد.

خدا را دوســــــــت دارم !!! حــــــافظ را هم !!! ولی خــــــداحــــــــــافظ را نــــــــ ه ...

خواهش میکنم خوبم خداروشکر.

ترسانده مرا نبودنت دلم می تپد تند عین دل گنجشکی که سنگ پسر بچه ای همین حالا از بیخ گوشش رد شده باشد مرا در دستانت بگیر تا آرام شوم آرام! آرام! آرام!

بله داداشی چی شده؟

جایی نرفتم ولی مثل اینکه تو رفتی ک دیگه جوابمو ندادی.

مثل اینکه رفتی داداشی ب سلامت مواظب خودت باش

سلام قبول حق ممنونم از لطفت داداشی

دستانت را به سوی کدام آسمان بلند می کنی ... آنگاه که غرور کسی را له میکنی... آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی... آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی... آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری... آنگاه ک حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی... آنگاه که خدا را می بینی ولی بنده ی...