داستان عاشقانه کلاغ ! (جالب)
یه روزی آقای کلاغ ، ***** یا به قول بعضیا زاغرو دوچرخه پا میزد، ***** رد شدش از دم باغپای یک درخت رسید ،***** صدای خوبی شنیدنگاهی کرد به بالا ،***** صاحب صدا رو دیدیه قناری بود قشنگ ، *****بال و پر ، پر آب و رنگوقتی جیک جیکو میکرد ،***** آب میکردش دل سنگقلب زاغ...