نتایح جستجو

ارغوانیی من کوش!؟ چرا اینقدر دلم براش تنگ شده!؟ :redface:

نمیخواااام! این جارو مال من نیست!:w05:

مرسی بهنام..شعر خیلی قشنگی بود:gol:

با چه سرعتی به پیام جواب دادی من متحیرم!!:w12: 10 سال بعد اومدی تازه میگی تو صراط مستقیمی؟!!:w00:هی من هیچی بهت نمیگم..میگم بذار درست میشه..باشه..اکشال نداره..نمیشه! من درسامو خوندم..تو فکر اون دنیات باش!:w01:

سلام متالیک بزرگ!:w25: خیلی ممنون مرسی:gol: چیزی شده مگه؟! نگرانم کردیااا

و بدین ترتیب من موفق به ثبت این پیام شدم!

سلام چطوری؟:w12: مرسی آسمان جان بابت جواب..:gol: آره خب! مشخصا" خاطرات خوب و به یادموندنی هر کسی براش عزیز و دوست داشتنیه..اینو میدونم! من میخواستم اینو بگم که میشه جو قبل رو الان هم ایجاد کرد که البته به نظر خود ِ من این جو صمیمی در حال حاضر وجود داره..چون بودن ِ تو باشگاه برای من، چه با اعضای...

نیما جان منظورت از اینکه میگی "الان که دیگه نیستی..." چیه؟!

تا بتوانی مدام می‌باش به ذکر کز ذکر ترا راه نمایند به فکر محرم چو شدی در حرم اجلالش بینی به یقین جمال معشوقه‌ی بکر

ما می‌خواهیم و دیگران میخواهند تا بخت کرا بود کرا راه دهند ما زان غم او به بازی و خنداخند عقل و ادب و هرچه بد از ما برکند

نیما من اینارو قبول دارم! هنوزم که هنوزه این قوانین هست و هر روز هم به بدترین شکل ممکن داره خودشو نشون میده!!!! چیزی که میخوام بگم اینه، نمیشه مثل قبل بود؟! نمیشه با همین قوانین مسخره ی الان، شرایط قبل رو الان ایجاد کرد؟! چرا همش یادی از گذشته میشه.."الان" هم یه روزی تبدیل به گذشته میشه! باور کن!

اینو قبول دارم..کاملا" درسته! دیگه خیلی از احساسات هم مجازی شده..تصنعی شده! ولی آسمان..واقعا" نمیشه شرایط رو تغییر داد؟! درسته بچه های قدیم نیستن.ولی میشه حتی با عده ی هرچند کم هم،اون جو رو ساخت!

روز شادیست غم چرا باید خورد امروز می از جام وفا باید خورد چند از کف خباز و سفا رزق خوریم یکچند هم از کف خدا باید خورد

مرسی آسمان جان بابت این تاپیک..فرصتی شد برای اینکه یادی از اعضای قدیم بشه..:gol: من که جز آقای رفیعی و نازی مو که چند بار تو باشگاه دیدمشون و البته نازنین، بقیه رو نمیشناسم..:redface: راستش خیلی دوست داشتم بدونم قبلا" باشگاه چطور بوده که با رفتن اینها اینقدر دلگیر شده!

رفتی و ز رفتن تو من خون گریم وز غصه‌ی افزون تو افزون گریم نی خود چو تو رفتی ز پیت دیده برفت چون دیده برفت بعد از او چون گریم :gol:

تا بتوانی تو جامه‌ی عشق مپوش چون پوشیدی ز هر بلائی مخروش در جامه همی سوز و همی باش خموش کاخر ز پس نیش بود روزی نوش به به! میبینم مشاعره دوستان جمعن..شب همگی به خیر:gol:

شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی دست تو اگر نگیرد آن مه هیچی خفتند حریفان همه چاره‌ات اینست کاندر می لعل و در سر خود پیچی

دنيا را كه بغل گرفتيم گفت هيچ كارمان ندارد گفت امن است خوابمان برد... بيدار كه شديم ديديم آبستن تمام دردهايش شديم...

آهان.... همه داریم براش دعا میکنیم عزیزم..به خدا توکل کن.

مرسی فروردین جان بابت اطلاعت. دیروز تو تاپیک خوندم که نوشته بودی خواهرم(مامانش) ..به خاطر همین فکر کردم شاید در جریان باشی..