کنار سیب و رازقی
نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی
بی خبر از دلبستگی
عاشقم
... ابر شدم صدا شدی
شاه شدم گدا شدی
شعر شدم قلم شدی
عشق شدم تو غم شدی
لیلای من دریای من
آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو
گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بی خبر
در کوچه...