مرا تو بي سببي نيستي
به راستي صلت كدام قصيده اي اي غزل؟
ستاره باران جواب كدام سلامي
به افتاب
از دريچه ي تاريك؟
كلام از نگاه تو شكل ميبندد
خوشا نظر بازيا كه تو اغاز ميكني
پس پشت مردمكانت
فرياد كدام زندانيست
كه ازادي را
به لبان براماسيده
گل سرخي پرتاب ميكند؟
ورنه
اين ستاره بازي
حاشا
چيزي بدهكار...