بسيار قصه ها که به پايان رسييد و باز
غمگين کلاغ پير ره آشيان نجست
اما هنوز در تک اين شام مي پرد
پرسان و پي کننده هر قصه از نخست
دل دل زنان ستاره خونين شامگاه
در ابر مي چکيد
سيمرغ ابرها
مي رفت تا بميرد در آشيان شب
پهلو...
غروب مي رسد
غروب من هم
پچپچه هايي در گوشم مي پيچد
مي انديشم
به اوراق سياه مشق ها
به نامه ها ونامه هاي عاشقانه
به کتاب ها و کتابهاي ممنوع
به پرونده هاي ساواک
به دفترهاي شعر خطابه ها روزنامه ها
به صفحات تاريخ
و اين...
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش های قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد و بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :"اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم".
دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود...
الهییییییی البته یه چیزی بهت بگم
تا دو روز اول پفن بچهها. بعد لاغر میشن بعد تو فک میکنی از همهی بچهها خوشگلتره نینی خودتون
بعد یکم که بزرگتر شد وقتی با عکسای بچگیش مقایسش میکنی میبینی خیلی زشت بوده!!!:d
اسمشو از سایت ثبت احوال پیدا کرده بودن. تا 3-4 روز هم اسم نداشت طفلک...بهش یگفتن...
سلام بانو .... :gol:
من که مو ندارم .... تیغ دارم .... همون گل دیگه .... :whistle:
به هر حال .... تاپیک تولد شما چیزی نبود که بشه راحت از کنارش گذشت .... :w16:
اگر چه در خساست و کناست با دخی خاله گرام در کورس رقابت میباشید و نه کیکی نه شامی نه چیزی .... ولی چه میشه کرد .... :w05:
اون...