نتایح جستجو

قرمه سبزیییییییییییییییییییییییییییی

اگه بستونی در کار نیست که دیگه نیایم هااااااااااااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قابل شما رو نداشت آره عزیزم زندگی یعنی همین 1 روز و 1 روزها

خواهش میکنم قابل شما رو نداشت

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود . پریشان شد و اشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد بد و بیراه گفت خدا سکوت کرد . آسمان و زمین را بهم ریخت خدا سکوت کرد. جیغ زد و جار وجنجال راه...

شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب...

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد...

مرسسسسسی همچنین :gol:

سلااااااااااااااام مرسی شما خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امتحانا هم بد نبودن دیروز تموم شد شما چه خبر؟؟؟؟؟؟؟؟

جوجوووووووووو منم خوبم به لطف شمااااا امتحانا دیروز تموووووووووم از امروز 1 نفس رااااااااااااااااااااااااحت میکشم انشاالله این امتحانم خوب بدی:gol::gol::gol:

باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقیها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است یوحنا جان تولدت مباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک 11/1/همه ی سالها

سلااااااااااااااااااااام جوجوووووووووو خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آآآآآآآآآآآآآآآآره از آشنایی باهات خوشبختم

واقعا چه عججججججججب منم تا امروز 3تا دوست شاهین شهری بیشتر نداشتم خوشحال شدم

:surprised::surprised::surprised:

ترم اول(ترم جو گيريدگي) الو سلام ماماني.منم هوشنگ.واي ماماني نمي دوني چقدر اينجا خوبه. دانشگاه فضاي خيلي نازيه.واي خدا خوابگاه رو بگو.وقتي فکر مي کنم امشب روي تختي مي خوابم که قبل از من يه عالمه از نخبه ها و دانشمنداي اين مملکت توش خوابيدن - و جرقه اکتشافات علمي از همين مکان به سرشون زده – تنم...

می خوام نباشه اون 250 تا مداد

سلاااااام خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم خوبم ببخشید دیروز عجله داشتم سریع رفتم منم همه امتحانامو دادم به جز 1ی که اونم 30امه

سلاااااااااااااام جوجویی خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه میشه فراموشت کنم خیلی دوست دارم بیام ولی نمیشه:w04: چه خبر؟؟؟ امتحانا؟؟؟

زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.» آنها گفتند: « پس ما نمی...