تو
نيستی
وديگر برای کسی
چه فرق می کند که من
شعری گفته باشم يا نه!
وقتی که نيستی
تمام آوازهایم
بر دیوارهای سرد
سُر می خورند
و پاهايم
خاطرات خاک خورده آن جاده خاکی را
مرور می کنند
ديگر شعرهایم
بالی برای پرواز نيست
بنديست که مرا
در چار ديوار اطاقم
به زنجير می کشند...