نتایح جستجو

  1. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    حسين منزوي عيد گلت خجسته، گل بي خزان من!‏ ياس سپيد واشده دربازوان من! بادبهاري كزسرزلف تو مي وزد ‏ باگل نوشته نام تورا، برخزان من ناشكري است جزتو مهرتوازخدا چيزدگربخواهم اگر، مهربان من باشادي تو شادم وباغصه ات غمگين آري همه به جان تو بسته است جان من هنگامه مي كند سخنم درحديث عشق واكرده...
  2. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    مولانا جلال الدين بلخي(ايراني زاد و همیشه ایرانی) امروز روز شادي و امسال سال گل نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل گل را مدد رسيد زگلزار روي دوست تا چشم ما نبيند ديگر زوال گل مست است چشم نرگس و خندان دهان باغ از كرّ و فرّ و رونق لطف و كمال گل سوسن زبان گشوده و گفته به گوش سرو اسرار عشق بلبل و...
  3. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    بر چهره ی گل نسيم نوروز خوش است بر طرف چمن روی دلفروز خوش است از دی که گذشت هر چه گويی خوش نيست خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است
  4. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    نوبت زاهد گذشت دوره عاشق رسيد ماه مغارب برفت، مهر مشارق رسيد مغبچه گان مژده باد عهد مغان تازه شد رفت مجاز از ميان گاه حقايق رسيد اي شده مجنون عشق شادي مستانه كن راه مخالف بزن،‌ بخت موافق رسيد پير خرابات عشق، عازم ميخانه شد گاه سماع است و حال عاشق صادق رسيد خيل خراباتيان سوي طرب رو كنيد دست...
  5. afsaneh_k

    ((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**))

    تنهایی عزیز منم به نوبه خودم ازت تشکر می کنم واقعا رفتار شما در زمره رفتارهار هایی قرار می گیره که باید واسه آدم الگو باشه بابت زحماتت ممنون و خسته نباشید :w27::w30:
  6. afsaneh_k

    بازم ببخشید خانومی،چون خیلی برای نظم تالار زحمت کشیدی دلم نیمد هنوز عید نشده زحمات خونه تکونیت...

    بازم ببخشید خانومی،چون خیلی برای نظم تالار زحمت کشیدی دلم نیمد هنوز عید نشده زحمات خونه تکونیت به هدر بره بهاری باشی گلم
  7. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    اوحدي مراغه اي - غزليات اوحدي مراغه اي - غزليات جهان از باد نوروزي جوان شد زمين در سايه سنبل نهان شد قيامت مي كند بلبل سحرگاه مگر گل فتنه آخر زمان شد؟ ز رنگ سبزه و شكل رياحين زمين گويي به صورت آسمان شد صبا در طره شمشاد پيچيد بنفشه خاك پاي ارغوان شد بهار آمد بيا و توبه بشكن كه در وقتي دگر...
  8. afsaneh_k

    سلام خانومی خوبی ؟ عذر می خوام باز جسارت می کنم مخصوصا این که خودتم دیدیش اما فکر می کنم این به...

    سلام خانومی خوبی ؟ عذر می خوام باز جسارت می کنم مخصوصا این که خودتم دیدیش اما فکر می کنم این به کارگاه هنر و ادبیات منتقل شه بهتره http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=80281
  9. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    نوبهار آمد و آورد گل و یاسمنا باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا بوستان گویی بتخانه فرخار شده است مرغکان چون شمن و گلبنکان چون وثنا بر کف پای چمن بوسه بداده وثنش کی وثن بوسه دهد بر کف پای شمنا کبک ناقوس زن وشارک سنتورزنست فاخته نای زن و...
  10. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد صفير مرغ برآمد بط شراب کجاست فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشيد ز ميوه‌هاي بهشتي چه ذوق دريابد هر آن که سيب زنخدان شاهدي نگزيد مکن ز غصه شکايت که در طريق طلب به راحتي نرسيد آن که زحمتي نکشيد ز روي ساقي مه وش گلي بچين امروز که گرد...
  11. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد صفا آمد صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد شفا آمد شفا آمد شفای هر نزار آمد حبیب آمد حبیب آمد به دلداری مشتاقان طبیب آمد طبیب آمد طبیب هوشیار آمد سماع آمد سماع...
  12. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    برآمد باد صبح و بوي نوروز به کام دوستان و بخت پيروز مبارک بادت اين سال و همه سال همايون بادت اين روز و همه روز چو آتش در درخت افکند گلنار دگر منقل منه آتش ميفروز چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست حسدگو دشمنان را ديده بردوز بهاري خرمست اي گل کجايي که بيني بلبلان را ناله و سوز جهان بي ما بسي...
  13. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    بهار آمد گل و نسرين نياورد نسيمی بوی فروردين نياورد پرستو آمد و از گل خبر نيست چرا گل با پرستو هم سفر نيست چه افتاد اين گلستان را چه افتاد؟! که آيين بهاران رفتش از ياد چرا پروانگان را پر شکسته‌است چرا هر گوشه گرد غم نشسته‌است چرا خورشيد فروردین فرو خفت بهار آمد گل نوروز نشکفت مگر دارد بهار نو...
  14. afsaneh_k

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    حكايت از پائولوكوئيلیو حكايت از پائولوكوئيلیو حكايت از پائولوكوئيلیو شهسواري به دوستش گفت: بيا به كوهي كه خدا آن جا زندگي مي كند برويم.مي خواهم ثابت كنم كه او فقط بلد است به ما دستور بدهد، و هيچ كاري براي خلاص كردن ما از زير بار مشقات نمي كند. ديگري گفت: موافقم .اما من براي ثابت كردن...
  15. afsaneh_k

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    مناجات در وصيت نامه شهدا 1- شهيد معلم مهدي رجب بيگي؛ متولد سال 1336: «خدايا پرواز را به ما بياموز تا مرغ دست آموز نشويم و از نور خويش آتش در ما بيفروز تا در سرماي بي‌خبري نمانيم. خون شهيدان را در تن ما جاري گردان تا به ماندن خو نکنيم و دست آن شهيدان را بر پيکرمان آويز تا مشت خونينشان...
  16. afsaneh_k

    رباعی و دو بیتی

    مي نوش كه عمر جاوداني اين است خود حاصلت از دور جواني اين است هنگام گل و باده و ياران سرمست خوش باش دمي كه زندگاني اين است
  17. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    ز کوى يار مي آيد نسيم باد نوروزى از اين باد ار مدد خواهى چراغ دل برافروزى چو گل گر خرده اى دارى خدا را صرف عشرت کن که قارون را غلط ها داد سوداى زراندوزى ز جام گل دگر بلبل چنان مست مى لعل است که زد بر چرخ فيروزه صفير تخت فيروزى به صحرا رو که از دامن غبار غم بيفشانى به گلزار آى کز بلبل غزل گفتن...
  18. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    برخیز که می‌رود زمستان بگشای در سرای بستان نارنج و بنفشه بر طبق نه منقل بگذار در شبستان وین پرده بگوی تا به یک بار زحمت ببرد ز پیش ایوان برخیز که باد صبح نوروز در باغچه می‌کند گل افشان خاموشی بلبلان مشتاق در موسم گل ندارد امکان آواز دهل نهان نماند در زیر گلیم و عشق پنهان بوی گل بامداد...
  19. afsaneh_k

    در وصف بهار(شعر،نثر،حكايت و ...)

    در وصف بهار بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار آفرینش همه تنبیه خداوند دلست دل ندارد که ندارد به...
  20. afsaneh_k

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    محبت آتشی بر جانم افروخت که تا روز قیـامت بایدم سوخت زآبــش گر در آری او بمـــــیرد محبـت را ز ماهی باید آموخت
بالا