دلتنگم ... دلتنگ نبودنت
دلتنگ نداشتنت ...
هیچ میپرسی با تنهایی هایم چه کنم ؟
هیچ میدانی بیقراریها نابودم کرده ؟
با تو چه کنم ؟
کدام حرفای نا گفته ای را بگویم
که همیشه این چنین آشفته ام میکند ؟
خزان رسید ... من زودتر از فصل خزان پرپر میشوم
قلم روی کاغذ میگذارم اول نام تو ثبت میشود
آخر...