نتایح جستجو

سلام. حال شما خوبین؟ ممنونم که یاد کردین:redface: چقد عکستون زیبا بود .. حس خوبی بهم داد بازم ممنونم من فکر میکنم الکساندر هم عاشق بود که تلفن را آفرید وگرنه به عقل هیچ آدم عاقلی نمی رسید که می توان حضور گرم کسی را از سیم های سرد عبور داد...

«… فکر می‌کنم اصولاً آدم باید کتاب‌هایی بخواند که گازش می‌گیرند و نیشش می‌زنند. اگر کتابی که می‌خوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمه‌مان و بیدارمان نکند، پس چرا می‌خوانیمش؟ که به قول تو حال مان خوش بشود؟ بدون کتاب هم که می‌شود خوش حال بود. تازه لازم باشد، خودمان می‌توانیم از این کتاب‌هایی بنویسیم...

سلام حال شما ؟خوبین؟؟

از هیچ آدمی به اندازه آدمِ عاشق نمیشه يه دلِ سیر سوء استفاده کرد اینو معشوق بی انصاف خوووبه خوووب میدونه

سلام خوبین؟؟ سلامتین؟؟؟نبودین چرا؟؟ دلمون براتون خیلی خیلی تنگ شده بود:(

سلام آوایی خوبی خانومی؟؟ امیدوارم دلت همیشه شاد باشه ..

انسانها زود پشیمان می شوند گاه از گفته هایشان گاه از نگفته هایشان اماسراغ ندارم کسی را که از"مهربانی" پشیمان شده باشد خوشابه حال آنانکه خوب میدانند "مهربانی"منطقی ترين گفت وگوی زندگیست

انسانها زود پشیمان می شوند گاه از گفته هایشان گاه از نگفته هایشان اماسراغ ندارم کسی را که از"مهربانی" پشیمان شده باشد خوشابه حال آنانکه خوب میدانند "مهربانی"منطقی ترين گفت وگوی زندگیست!

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ...

ارديبهشت "را میشود یک گوشه تکیه زده به دیوار نشست پاها را جمع کرد توی بغل و آرام آرام عاشقی کرد... اردیبهشت را میشود آرام آرام مُرد... به من باشد میگویم هیچ عشقی نباید توی اردیبهشت تمام شود ، هیچ دلی نباید توی اردیبهشت بگیرد ، تنگ شود... اصلا" اردیبهشت را باید دوباره از نو عاشق شد. بهار باید...

راستی راستی یعنی رفتین آقای رجایی؟؟؟:cry:

سلام آوا جان خوبی خانومی؟؟ دلم برات تنگ شده بود:cry:

ساعت دیدار به وقت قرارهای عاشقانه بود دیر رسیدی! هیچ عاشقی ساعتش را به وقت گرینویچ تنظیم نمیکند...

این چند هزارمین شب بی خوابی ست؟؟ ای عشق! فقط حساب دستت باشد...

تو شبیه باران بهار می مانی... بی خبر می آیی! ناگهان می روی! هیچ اعتباری به حضورت نیست!!

وقتی به تو خیانت میکنند، انگار بازوهایت را قطع کرده اند... میتوانی آنها را ببخشی اما نمی توانی در آغوششان بگیری!!

ميخواهم دلم را بگذارم در بلند ترين نقطه جهان از بس كه اين روزها مردم، حواسشان نيستُ مدام دستشان ميخورد به دلم مى افتد هزار تكه ميشود! مردم كه تقصيرى ندارند! دلِ من نازُكُ،دم دستى شده!