نتایح جستجو

مرسی دوست گلم دعا کن این مشکلش یه جورایی حل بشه. خیلی دلم میخواست واسه عید میشد مرخصش کنن ولی فعلا اونقدری شرایطش بده که حتی نمیتونن توی بخش معمولی ببرنش. وقتی اونو اینجوری میبینمش اصن حس خوبی ندارم که بخوام منتظر عید باشم. خدا هیچکس رو به روزگار من گرفتار نکنه.

چرا اگه چشماش باز باشن عصبانی میشه و اخم میکنه و واکنش نشون میده. منم راستش میترسم که بدتر برا قلبش مضر باشه این عصبانیت. ولی خب امروز چشماش بسته بودن و خواب بود.

متاسفم بابت این حرفم. قصد و منظوری نداشتم خواستم یکم خودمو دلداری بدم. در لطف و بزرگی خدا شکی نیست. چرا تقریبا هر روز میرم پیشش. امروزم دیدمشون ولی خواب بودن. بهشون داروهای بی حس کننده و ارام بخش زیاد میزنن. فکر کنم واسه اینکه تحمل اونهمه لوله و سیم و دستگاهی که بهشون وصل هستش رو ندارن و یک...

مرسی گلم دکترشون گفته فرصت کمی دارن واسه عمل ولی فعلا اونقدر ضعیف هستن و بخاطر کما اسیب دیدن که امکان بیهوشی و عمل اصلا نیستش. گاهی وقتها با خودم میگم ایشون اونقدر ادم با جذبه و جدی و با اعتماد به نفسی هستش که خدا هم ازش حساب برد و برا همینم از اون دنیا برش گردوند. رو همین حساب هم میگم خدا هم مث...

سلام ترو خدا واسم دعا کن گلم. ترو خدا....... شما همیشه لطف داشتی و منم همیشه مزاحم شدم.

مرسی گلم ترو خدا واسش دعا کن. باور کن بدون اون زندگی برام از مرگ بدتره. میترسم تا روز عملش. میترسم تا اون موقع دووم نیاره میترسم طاقت عمل رو نداشته باشه. خیلی بیجون و تکیده و بی رمق شده.

سلام دوست گلم ترو خدا دعا کن برام. خدا صدای ترو بهتر از صدای من میشنوه. عمل شون قراره اردیبهشت باشه ولی معلوم نیست بتونه تا اونموقع طاقت بیاره واسش دعا کن از این دستگاه لعنتی جداش کنن.

چشم سعی میکنم بیشتر هواشو داشته باشم. لطف کن واسش دعا کن تا اردیبهشت که وقت عملشون هست طاقت بیارن.

منم میخوام مراعاتشو بکنم و برا همینم سعی میکنم کمتر برم طرفشون فعلا. ایشون اصن دوست نداره پدرش چیزی بفهمه ولی مادر و خواهرهاش ظاهرا مشکلی ندارن. خیلی اهل نظم و انضباطه و یه قوانین خاص و عجیبی داره که همه باید ملزم به رعایت اون قوانین باشن. البته امروز که حالشون زیاد خوب نبود. من که دیدمش چشماش...

بله گلم مادرش از وجودم اطلاع داره. قبلا به طور تصادفی متوجه شده و واکنش مثبت یا منفی نداره ولی منو بارها تو بیمارستان دیده و باهم حرف هم زدیم ولی هیچوقت بطور صریح به این خانم نگفتم که به پسرشون علاقمندم ولی خب تابلوست که خودش خوب اینو فهمیده. منم دوست دارم دورادور ببینمش وقتی میبینم از حضور من...

سلام عزیزم مرسی خب منم خیلییییییی خوشحالم و اینکه میبینم بهوش اومد بالاخره هنوز بعد از 10 روز باورم نیست واقعا مث یه رویا میمونه واسم. بله ایشون حساس هست روی اینکه پدرش منو نبینن ولی خب من همیشه حواسم به این قضیه بوده و هست که پدرشون چه ساعتی از سر کار میاد. ایشون اصولا دوست نداره کسی بدون...

من عاشقش هستم و هرگز نمیخوام کوچکترین عذابی بهش بدم. اتفاقا خودم همین کاری رو که میگین میخوام بکنم یعنی فعلا دیگه مزاحمش نشم. ولی من میترسم میترسم از اینکه خدای نکرده دیگه فرصت نشه ببینمش برا همینم خودمو موظف میدونم هر روز برم ببینمش هر روزی که میترسم پشتش فردایی نباشه. درکم کنین اون ادم همه چیز...

مرسی دوست گلم واقعا ازت ممنونم. البته شایدم حق با شما باشه ولی اونقدری که من ایشون رو شناختم همیشه و با همه افراد همین رفتار بد رو دارن. اصولا غرور و خودپرستی بارزترین صفت ایشون هست و بارها و بارها منو بخاطر حسن نیتم تحقیر کرده و متاسفانه بعضی از رفتارهای بیرحمانه ایشون همین الانم تو خاطر من...

منم از این برخوردش ناراحت شدم ولی وقتی به وخامت حالشون فکر میکنم دیگه نمیتونم از دستش ناراحت یا عصبانی باشم. من اونو دوستش دارم و نمیتونم هیچ کاری بکنم جز اینکه فقط واسه سلامتیش دعا کنم. شرایط ایشون بدتر از اونیه که بشه گفت. من توی این یک ماه خرده ای شاهد وضعیتشون بودم.

چرا؟ چرا علامت سوال؟؟ مگه این دوست داشتن چه ایرادی داره؟ خب هرکسی بالاخره یه کسی رو دوست داره و منم نمیتونم کسی رو که دوستش دارم تو این وضع ببینم.

مرسی لطف دارین. واسش دعا کنین چون بدون اون هیچی واسم معنا نداره. امروز که رفتم ملاقاتشون و البته تقریبا این مدت هر روز رفتم تا منو دید اخم کرد. چون لوله تنفس تو دهنش هست نمیتونه حرف بزنه ولی با دستش اشاره کرد برم بیرون تا دستشو گرفتم با ناخنش تو دستم فرو کرد و فهمیدم خیلی عصبانیه و البته دقیقا...

مرسی خیلی ممنونم. بشدت محتاج دعاهای دوستان هستم. فکر کنم شما منو یادتون میاد. قبلا میومدم تو این تاپیک و میخواستم مشاوره بگیرم. این اقا همون اقایی هستن که خیلی متکبر و خودشیفته بودن و همیشه با رفتارهای تحقیرامیزشون ادم رو له میکردن. بهرحال من حاضر بودم و الانم حاضرم اونو همه جوره بپذیرمش. ولی...

کسی که خیلی دوستش دارم و از ته دل عاشقش هستم الان یک ماه و نیم هستش که بخاطر عارضه جدی قلبی تو بیمارستان بستریه. بعد از ایست قلبی 17 روز تو کما بوده و الان که بهوش اومده هنوز زیر دستگاهه. قلبش باید عمل بشه ولی بنیه و توانایی عمل رو فعلا نداره.

به دادم برسین به دادم برسین سلام دوستان ترو خدا بدادم برسین. واقعا دارم از غصه دیوونه میشم. احساس میکنم زندگیم و همه چیزم داره تباه میشه. الان هفته هاست که هر روز دارم گریه میکنم.

سلام دوست گلم به دعاهای شما دوستای عزیزم شکر خدا حال ایشون نسبت به روزهای قبل خیلی بهتر شده و الان دیگه همه چیز رو خوب بیاد اوردن و واکنش هاشون به محیط اطراف کاملا عادی شده. البته متاسفانه هنوز تحت تنفس مصنوعی هستن و دقیقا نمیدونم چرا. امروز که رفتم دیدنش به بدترین صورت ممکن بهم اخم کرد نمیدونم...