نتایح جستجو

  1. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی عجب است اگر نگردد که بگردد آسیابی
  2. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    تو با اغیار پیش چشم من می در صبو کردی من از بیم شمات گریه پنهان در گلو کردم
  3. E.M

    سلام فلق جون خوبید؟ من یه طرح ختم صلوات دادم اما با توجه به زیادی تاپیک ها این تاپیک میره پایین...

    سلام فلق جون خوبید؟ من یه طرح ختم صلوات دادم اما با توجه به زیادی تاپیک ها این تاپیک میره پایین دوست داشتم این تاپیک مهم بشه که تا روز نیمه ی شعبان بچه ها ببیننش اما نمی دونم یه تاپیک چه جوری مهم می شه می شه لطفا راهنماییم کنین
  4. E.M

    شعر نو

    گاه می انديشم خبر مرگ مرا با تو چه کس مي گويد؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی مي شنوی ، روی تو را کاشکی مي ديدم شانه بالا زدنت را بی قيد و تکان دادن دستت که _ مهم نيست زياد _ و تکان دادن سر را که _ عجيب ، عاقبت مرد! افسوس! کاشکی مي ديدم من به خود مي گويم چه کسی...
  5. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را
  6. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    می رفتی و خنده زنان می گفتمت من ، " الوداع" رفتی و من لابه کنان ،گویم ، "خدا" گویم " خدا"
  7. E.M

    شعر نو

    بهت مي گذرم از ميان رهگذران ، مات مي نگرم در نگاه رهگذران ، كور اين همه اندوه در وجودم و من ، لال اين همه غوغاست در كنارم و من دور! ديگر در قلب من ، نه عشق ، نه احساس ديگر در جان من ، نه شور ، نه فرياد دشتم ، اما در او نه ناله ي مجنون! كوهم ، اما در او نه تيشه ي فرهاد! هيچ نه انگيزه اي ،...
  8. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    بگذر از غم که جهان گذران می گذرد شاد بنشین که بد و نیک جهان می گذرد
  9. E.M

    شعر نو

    کو ... کو ... ؟ شبي خواهد رسيد از راه، كه مي‌تابد به حيرت ماه، مي‌لرزد به غربت برگ، مي‌پويد پريشان، باد. فضا در ابري از اندوه درختان سر به روي شانه‌هاي هم - غبارآلود و غمگين- راز واري را به گوش يكدگر...
  10. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم
  11. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    دی می گذشت یار و رقیب از عقب رسید گفتم که عمر می رود و مرگ در قفاست
  12. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
  13. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    یار عاشق گشت و دردش بر دل شیدا رسید منت ایزد را که یار ما به درد ما رسید
  14. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    رفتی و نمی دانم نفرین کنمت یا نه نه ! ترسم از آن نفرین ، در گیر شود شاید
  15. E.M

    شعر نو

    بر من گذشتي ، سر بر نكردي از عشق گفتم ، باور نكردي دل را فكندم ارزان به پايت سوداي مهرش در سر نكردي گفتم گلم را مي بويي از لطف حتي به قهرش پرپر نكردي ديدي سبويي پر نوش دارم با تشنگي ها لب تر نكردي هنگام مستي شورآفرين بود لطفي كه با ما ديگر نكردي آتش گرفتم چون شاخ نارنج گفتم : نظر كن! سر بر نكردي...
  16. E.M

    چرا همه از مرگ هراس دارند ؟

    با این همه گناهی که ما آدما داریم بایدم از مرگ بترسیم به هر حال کافر که نیستیم می دونیم که آخرتی هست و جزا و پاداشی!! اما باز گناه می کنیم من شما رو نمی دونم اما خود من بعد اینکه یه کاری رو کردم بعدش حس می کنم که شاید گناه کردم و عذاب وجدان می گیرم ... این طوریه که گناه می کنیم من چند روز...
  17. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    یا من ناصبور را نزد خود از وفا طلب یا تو که پاکدامنی ، مرگ من از خدا طلب
  18. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    منم آن درخت بی بر که شکست بار و برگم به امید سایه هر کس که نشست در پناهم
  19. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    وصال ، با من خونین جگر چه خواهد کرد؟ به تلخ کامی دریا ، شکر چه خواهد کرد؟
  20. E.M

    مشاعرۀ سنّتی

    یار وداع می کند ، تاب وداع یار کو؟ وعده وصل می دهد ، طاقت انتظار کو؟
بالا