نتایح جستجو

  1. ♥milad♥

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو...

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد...
  2. ♥milad♥

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو...

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد...
  3. ♥milad♥

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو...

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد...
  4. ♥milad♥

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو...

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد...
  5. ♥milad♥

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو...

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد...
  6. ♥milad♥

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو...

    همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:{تو به هیچ دردی نمی خوری}...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد...
  7. ♥milad♥

    ابجی من باید برم... هنوز نصف جزوه رو هم نخوندم... فعلا

    ابجی من باید برم... هنوز نصف جزوه رو هم نخوندم... فعلا
  8. ♥milad♥

    نیرویی کمکی:surprised:

    نیرویی کمکی:surprised:
  9. ♥milad♥

    سلام. اتفاقا همین الان جزوه دستمه دارم میخونم:D بعد از ظهر امتحان دارم:(

    سلام. اتفاقا همین الان جزوه دستمه دارم میخونم:D بعد از ظهر امتحان دارم:(
  10. ♥milad♥

    شبت ناز...

    شبت ناز...
  11. ♥milad♥

    امروز تو اتوبوس بودیم راننده با یه خانومه دعواش شد . . . . . . . . . بعد راننده گفت جواب ابلهان...

    امروز تو اتوبوس بودیم راننده با یه خانومه دعواش شد . . . . . . . . . بعد راننده گفت جواب ابلهان خاموشیست خانومه گفت خفه شو پس... هیچی دیگه نزدیک بود اتوبوس چپ کنه از خنده
  12. ♥milad♥

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم...

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم تکون داشت چشتون روز بد نبینه یه دفه هواپیما یه تکون محکم خورد این عموی گرام ما پا شد وسط هواپیما دو دستی کوبید کلش و داد زد : یا ابوالفضل یا علی یا خدا ... من میخواستم نیام شما منو به زور آوردین...
  13. ♥milad♥

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم...

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم تکون داشت چشتون روز بد نبینه یه دفه هواپیما یه تکون محکم خورد این عموی گرام ما پا شد وسط هواپیما دو دستی کوبید کلش و داد زد : یا ابوالفضل یا علی یا خدا ... من میخواستم نیام شما منو به زور آوردین...
  14. ♥milad♥

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم...

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم تکون داشت چشتون روز بد نبینه یه دفه هواپیما یه تکون محکم خورد این عموی گرام ما پا شد وسط هواپیما دو دستی کوبید کلش و داد زد : یا ابوالفضل یا علی یا خدا ... من میخواستم نیام شما منو به زور آوردین...
  15. ♥milad♥

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم...

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم تکون داشت چشتون روز بد نبینه یه دفه هواپیما یه تکون محکم خورد این عموی گرام ما پا شد وسط هواپیما دو دستی کوبید کلش و داد زد : یا ابوالفضل یا علی یا خدا ... من میخواستم نیام شما منو به زور آوردین...
  16. ♥milad♥

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم...

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم تکون داشت چشتون روز بد نبینه یه دفه هواپیما یه تکون محکم خورد این عموی گرام ما پا شد وسط هواپیما دو دستی کوبید کلش و داد زد : یا ابوالفضل یا علی یا خدا ... من میخواستم نیام شما منو به زور آوردین...
  17. ♥milad♥

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم...

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم تکون داشت چشتون روز بد نبینه یه دفه هواپیما یه تکون محکم خورد این عموی گرام ما پا شد وسط هواپیما دو دستی کوبید کلش و داد زد : یا ابوالفضل یا علی یا خدا ... من میخواستم نیام شما منو به زور آوردین...
  18. ♥milad♥

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم...

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم تکون داشت چشتون روز بد نبینه یه دفه هواپیما یه تکون محکم خورد این عموی گرام ما پا شد وسط هواپیما دو دستی کوبید کلش و داد زد : یا ابوالفضل یا علی یا خدا ... من میخواستم نیام شما منو به زور آوردین...
  19. ♥milad♥

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم...

    عموی من خیلی از هواپیما میترسه !! پارسال عید با هم میرفتیم مسافرت هوا بارونی بود هواپیما هم یکم تکون داشت چشتون روز بد نبینه یه دفه هواپیما یه تکون محکم خورد این عموی گرام ما پا شد وسط هواپیما دو دستی کوبید کلش و داد زد : یا ابوالفضل یا علی یا خدا ... من میخواستم نیام شما منو به زور آوردین...
  20. ♥milad♥

    یکی از دوستام عاشق یه دختره بود خیلی همو دوست داشتن بعد از یه مدت دختره رفت با یکی دیگه ازدواج...

    یکی از دوستام عاشق یه دختره بود خیلی همو دوست داشتن بعد از یه مدت دختره رفت با یکی دیگه ازدواج کرد.دوستم اومده بود پیشم سرشو گذاشته بود رو زانوهام گریه میکرد و میگفت:عشق و عاشقی همش دروغه!دیگه میخوام مثل تو باشم عاشق نشم; وابسته نشم; پست باشم; اشغال باشم; عوضی باشم; مثل لاشخورا زندگی کنم! مونده...
بالا