با مرگ ماه روشني از آفتاب رفت
چشمم و چراغ عالم هستي به خواب رفت
الهام مرد و کاخ بلند خيال ريخت
نور از حيات گم شد و شور از شراب رفت
اين تابناک تاج خدايان عشق بود
در تندباد حادثه همچون حباب رفت...
جز خنده هاي دختر دردانه ام بهار
هاست باغ و بهاري نديده ام
وز بوته هاي خشک لب پشت بامها
جز زهر خند تلخ
کاري نديده ام
بر لوح غم گرفته اين آسمان پير
جز ابر تيره نقش و نگاري نديده ام
در اين غبار خانه دود آفرين دريغ
من رنگ لاله...
زندگي در چشم من شبهاي بي مهتاب را ماند
شعر من نيلوفر پژمرده در مرداب را ماند
ابر بي باران اندوهم
خار خشک سينه کوهم
سالها رفته است کز هر آرزو خالي است آغوشم
نغمه پرداز جمال و عشق بودم آه
حاليا خاموش...
اي بر سر بالينم افسانه سرا دريا
افسانه عمري تو باري به سر آ دريا
اي اشک شباهنگت آيينه صد اندوه
اي ناله شبگيرت آهنگ عزا دريا
با کوکبه خورشيد در پاي تو ميميرم
بر دار به بالينم دستي به دعا دريا
امواج...
به دست هاي او نگاه ميکنم
که ميتواند از زمين
هزار ريشه گياه هرزه را برآورد
و ميتواند از فضا
هزارها ستاره را به زير پر درآورد
به دست هاي خود نگاه ميکنم
که از سپيده تا غروب
هزار کاغذ سپيده را سياه ميکند
هزار...
ترا من زهر شيرين خوانم اي عشق
که نامي خوشتر از اينت ندانم
وگر هر لحظه رنگي تازه گيري
به غير از زهر شيرينت نخوانم
تو زهري زهر گرم سينه سوزي
تو ش يريني که شور هستي از تست
شراب جام خورشيدي که جان را
نشاط از تو غم...
شما درست میگین ولی کسی نمیاد اینجا واسه اینکه صحبت کنه. در حالی که واسه همین مسایل ساده و بامزه هم باز تاپیک هست
اصلا الان یه مدتی هست که تالار خیلی خلوت شده خیلیا که میومدن اینجا و حرف میزدن خداحافظی کردن و رفتن منم نمیدونم کیو بذارم جاشون. اصلا نمیشه جایگزین کرد
بچه ها دیگه حال و حوصله ندارن
حق با شماست ساسان جان
اگه کسی میاد اینجا یا میخواد زبانشو تقویت کنه که همیشه یه سوال تکراری میپرسن یا اینکه ترجمه میخوان
من نمیدونم باید با اینا چیکار کنم اول ولی باید کاربرا هم یه سر به تاپیکا بزنن که این کار دیگه به عهده ی خودشونه.تاپیک آموزشی زیاده همه جوره هم هست فقط کم لطفی از خودشونه...