#هيولا# فرشته احمدي
#هيولا# فرشته احمدي
شهرزاد با وحشت به لکه خون روي بالش نگاه مي کند.
- چرا روي بالش نشستم؟
ژان والژان توي رستوران تنارديه ها، کوزت را نگاه مي کرد که با دستهاي کوچکش سطل سنگين آب را جابجا مي کند.زن تنارديه با غيظ رويه بالش را در مي آورد و کتاب شهرزاد را که روي زمين افتاده...