نه جون من اوناروهم بزن دیگه خجالت نکشیا...نمیدونم معین باخودش چی فکر میکرده آمپولاشو داده یه ناشی بزنه:دی من بودم عمرا جونمو میدادم دست تو!!
منم که دیگه جنبه سه روز تعطیلی یه جارو ندارم گذاشتم همون شب آخر بخونم...بیخیال بیوشیمی رو هم شاید نخوندم
سلام
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا!!:دی
من سه ساعته اینجام دیگه کم کم میخوام برم فک نکنی میخوام فرار کنما اگه زودتر اومده بودی واست اعلامیه میزدم:دی
یه تاپیک زدم وقت کردی ببینش باحاله