نتایح جستجو

  1. mahshid m

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/224278-مهم-باشگاه-سحر-خیزان-ایران تنبل خان بیا اینم لینکش

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/224278-مهم-باشگاه-سحر-خیزان-ایران تنبل خان بیا اینم لینکش
  2. mahshid m

    :w30: :w36:

    :w30: :w36:
  3. mahshid m

    محمد امروز خیلی سرخوشیا باشه برات اختصاصی میگیرم بیا تنبل آخه جات خیلی خالیه(دروغ گفتم میخواستم...

    محمد امروز خیلی سرخوشیا باشه برات اختصاصی میگیرم بیا تنبل آخه جات خیلی خالیه(دروغ گفتم میخواستم .....)
  4. mahshid m

    آره بیشترش کن که خبر قبولیتو بشنوم کلی ذوق میکنم

    آره بیشترش کن که خبر قبولیتو بشنوم کلی ذوق میکنم
  5. mahshid m

    ممنون انشالا موفق بشید

    ممنون انشالا موفق بشید
  6. mahshid m

    بابا من که دیگه چراغ دارم؟ تو باز شعر گفتی؟ بابا بیا سحرخیزان تا یکم آیدا جونم ازم دفاع کنه...

    بابا من که دیگه چراغ دارم؟ تو باز شعر گفتی؟ بابا بیا سحرخیزان تا یکم آیدا جونم ازم دفاع کنه قریب گیر آوردی؟
  7. mahshid m

    منم بد نیستم . ای میگزره چند وقتی نبودی؟ فکر میکنم از 10 روز دیگه دقیق نمیدونم فکر کنم از اون...

    منم بد نیستم . ای میگزره چند وقتی نبودی؟ فکر میکنم از 10 روز دیگه دقیق نمیدونم فکر کنم از اون موقع دیگه خیلی کم بیام تو چی میخونی؟
  8. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    ستایش فورا گفت:: -نمیخواد دلداریم بدید .من باید عذاب بکشم .انگار جز عذاب خداوند چیز دیگری رو برام مقدر نکرده .من باید سکوت کنم چون اجازه ی شکایت ندارم . شاهرخ برخاست ومقابل او ایستاد : -ستایش قسم مسخورم که تا حالا هرگز فکر نادرستی در مورد تو نکردم .هرگز به اینکه تو. انسان بدی باشی فکر نکردم .تو...
  9. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    وگریان به اتاقش پناه برد .شاهرخ تنها ماند .گویی در میان امواج غرق بود .گویی بادی سهمگین او را با خود میبرد ولی او توانی برای استقامت نداشت تا شب هر یک در اتاق خود بودند بهار سعی کرده بود به اتاق ستایش برود ولی او جوابی نداده بود وخواسته بود تنها باشد بهار پس از گریه ای شدید در رختخوابش به خواب...
  10. mahshid m

    رمان چشمان منتظر

    روز پنج شنبه شاهرخ در خانه بود وبهار از شادی پدر در خانه آرام وقرار نداشت ومدام می خندید وبازی می کرد ولی شاهرخ چندان خوشحال به نظر نمیرسید .ستایش نیز متوجه ناراحتی او شد ولی نمیدانست چه کند .روی صندلی نشست وپس از لحظاتی سکوت گفت:: -آقا شاهرخ قهوه میل دارید ؟ شاهرخ تشکر کرد وبه نشانه نفی سر تکان...
  11. mahshid m

    ممنون عزیزم

    ممنون عزیزم
  12. mahshid m

    نه من کاردانیمو گرفتم .تازه امروز منوجه شدم کارشناسی قبول شدم برای همین خیلی خوشحالم ممنون شما...

    نه من کاردانیمو گرفتم .تازه امروز منوجه شدم کارشناسی قبول شدم برای همین خیلی خوشحالم ممنون شما چی مشغول امتحانایید؟
  13. mahshid m

    :w15:

    :w15:
  14. mahshid m

    یعنی نیستی ؟ خوب اگه خسیس نیستی شیرینی با تو باشه؟:D

    یعنی نیستی ؟ خوب اگه خسیس نیستی شیرینی با تو باشه؟:D
  15. mahshid m

    نمیدونم همش فکر میکردم که خیلی بد دادم باورت نمیشه تمام هفته اعصابم بهم ریخته بود همش فکر...

    نمیدونم همش فکر میکردم که خیلی بد دادم باورت نمیشه تمام هفته اعصابم بهم ریخته بود همش فکر میکردم که قبول نمیشم راستی همون شهر خودمون قبول شدم ودانشگاه قبلیمون ممنون عزیزم که قبولیم برات مهم بود
  16. mahshid m

    آره چرا که نه مگه من مثل تو خسیسم نخیر اشتباه فکر کردی جانم

    آره چرا که نه مگه من مثل تو خسیسم نخیر اشتباه فکر کردی جانم
  17. mahshid m

    خوبید شما؟

    خوبید شما؟
  18. mahshid m

    البته آیدا جون هم هستش

    البته آیدا جون هم هستش
  19. mahshid m

    محمد دیگه نشدا لوس نشو خوب باشه به تو فقط شیرینی میدم فقط به کسی نگو باشه؟

    محمد دیگه نشدا لوس نشو خوب باشه به تو فقط شیرینی میدم فقط به کسی نگو باشه؟
  20. mahshid m

    راهنمایی و مطالعه گروهی کارشناسی ناپیوسته معماری

    بهتون خیلی تبریک میگم .ممنون
بالا