هی روزگار.. دنیای غریبیست.. [IMG]
هه! پس اون پارچه ها رو شما پاره میکردین!؟:D..دیوارا سوراخ بودن آخه پارچه میچسبوندن!! یه بارش که خود شادی گیر افتاد! یادته میگفت باید استخرش مختلط باشه!؟..:biggrin:
میگم زنگ زدی به ادمین بگو بیشتر بیاد! [IMG]
اخرشم اینکه نه 100 تا نه 60 تا! همون یکی کافیه!ناز...
الان یاد اپارتمان افتادم! [IMG] یادش به خیر.. هرچند به زور پولای شارژمونو میگرفتی ولی خب بازم میشد تحملت کرد! [IMG] :D بعدشم اینکه اون پولا بازم از جیب من میرفت! چقدر با دار و نداری ساختم! صورتمو با سیلی سرخ میکردم اصلا"!!
بعدم اینکه تو ادمینو پیدا کردی سلام منم بهش یرسون!:D
آخرشم اینکه...
اهااان!! اره! اون موقع امضا میخواستم واسه پول شارژ اپارتمان!هی میگفتم امضا بده که من پولمو دادم تواَم ندادی! یادته که!! آخرش هم معلوم نشد اون پولا چی شد!!:w05:[IMG][IMG]
هیییممم:cry:...دل منم یه کوچولو شده بود برات.. :cry: هی من میومدم..هی تو نبودی! (الان از دستت عصبانیم نمیتونم ابراز احساسات...