نتایح جستجو

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هوادان کویش را چو جان خویشتن دارم

اي دريغ، از پاي بي پاپوشِ من دردِ بسيار و لبِ خاموش من ... /

آرامم چون قایقی شکسته پس از طوفان :/

شب ها... زیردوش آب سرد رهامی کنم بغض زخم هایم را درحالیکه همه می گویند خوش به حالش چه زودفراموش کرد...

قاصدان را یک قلم نومید کردن خوب نیست نامه ی ما پاره کردن داشت ، اگــــر خواندن نداشت

خورشید برای من غروب کرد حالا خودم هستم وخودم بی تعلق ...

نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد ! امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی

با شعر به سوي تنهايي خود مي گريزم و از تنهایي خود پيشتر مي روم تا انتهاي جهان..

اگر ماه بودی، تو را از لب برکه‌ها اگر آه بودی، تو را از دل سینه‌ها اگر راه بودی، تو را از کف خیل وامانده‌ها تو اما نه ماهی، نه آهی، نه راهی! فقط گاه گاهی، فقط گاه گاه...

محکم می چسبمش این سکوت اگر بشکند بند زدنی نیست...

سلول های تَنَم فریاد می زند تو را... اما چه فایده... در دامنه ی فرکانسِ شنیداری تو نیست این فریاد!

با شعر به سوي تنهايي خود مي گريزم و از تنهایي خود پيشتر مي روم تا انتهاي جهان..

من یک دخترم.....نگاه به بدن ظریفم نکن..اراده کنم تمام هویت مردانه ات را به آتش می کشم...من نه عاشقم،نه محتاج نگاه!آموخته ام ناله ام سکوت باشد،گریه ام لبخند وتنها همدمم خدا... وفقط جلوی یک پسر زانو خواهم زد...پسرم...آن هم برای بستن بند کفش هایش...!!!

[IMG]

گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام، بيدارم؛ گاهگاهي نيز، وقتي چشم بر هم مي گذارم، خواب هاي روشني دارم، عين هشياري ! آنچنان روشن كه من در خواب، دم به دم با خويش مي گويم كه : بيداري ست ، بيداري ست، بيداري ! *** اينك، اما در سحر گاهي، چنين از روشني سرشار، پيش چشم اين همه...

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را از وقتی آمدی گرم...

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را از وقتی آمدی گرم...

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را از وقتی آمدی گرم...

نگاهت آویخته است بر کنار تمام سایه‌های خیالم چشمانت همچنان مرا می‌کاود یاد نگاهت با من است هر جا که باشم من و تو آرامش و سکوت در خلوتی دور آسمانی ابری باران گه گاه روشنایی شمعی آرزوی من چیزیست به همین سادگی ... سنگی بگذار بر کلمات من چراغی روشن کن دانستم بی واژه تو را دوست دارم ...

نگاهت آویخته است بر کنار تمام سایه‌های خیالم چشمانت همچنان مرا می‌کاود یاد نگاهت با من است هر جا که باشم من و تو آرامش و سکوت در خلوتی دور آسمانی ابری باران گه گاه روشنایی شمعی آرزوی من چیزیست به همین سادگی ... سنگی بگذار بر کلمات من چراغی روشن کن دانستم بی واژه تو را دوست دارم ...