نتایح جستجو

نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایۀ سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود

آنچه در فکر تو آید آن فناست آنچه در وهم تو ناید آن خداست :gol:

از عشق تو از بس که خروش آوردیم دریای سپهر را به جوش آوردیم چون با تو خروش و جوش ما در نگرفت رفتیم و زبانهای خموش آوردیم

تا چشم من از روی تو مهجور بود روزم همه همچون شب دیجور بود اکنون که من از روی تو دورم یارب هر کس که به رویت نگرد کور بود

تا چند زنم بروی دریاها خشت بیزار شدم ز بت پرستان کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت

در آستان جانان از آسمان میندیش کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد بندۀ طلعت آن باش که آنی دارد

اختیار دارین:gol:

خوش باشی بای چی چی؟! نَمَنَه؟! afscheid ؟!

نه بابا این اونجوری نبود؛ واسه همین تعجب کردم؛ پشت کوها بود؛ اصلانم صداش هیچ جا نمیومد وای که چقد ناز داری تو !! :D عادت میکنی باورت میشه یادم نیست شام چی خوردم؟! ناهار قرمه سبزی داشتیم(دلت بسوزه) شامو یادم افتاد بهت میگم:surprised: بس که من دغدغۀ فکری دارم:D ایشششش بیا اینم یه چایی دیشلمه [IMG]

مرسی شهروز جان :gol: [IMG]

ما تقریبا هر شب میریم بام تهران شب نیمه شعبان فرهنگسرای توچال یه جشنی گرفته بود که بیا و ببین !! :huh: بزن بکوبی بود! آخی به سلامتی ایشاا... دیگه واقعا شرمنده م که آواتارم خیلی قرمزه :biggrin::redface:

ماه رمضون که نه... پس فردای نیمه شعبانه :دی مرسی دوستان جای ما

چه مصیبت بزرگی واقعاً ! چه میکنی؟ خوفی؟ (آهان گفتی هستی همیشه) کجایی؟ خوش میگذره؟

سیلام مرسی تو خوفی؟!

مرسی :gol:

سلام :gol: مرسی حال شما چطوره؟

ای گسترۀ لایتناهی که تویی فهرست سپیدی و سیاهی که تویی بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

سلام :gol: مرسی؛ شما چطوری؟ خوبی؟ و همینطور برای شما کامروا باشی از عکس زیباتم ممنون :w27: [IMG]

ایام زمانه از کسی دارد ننگ کو در غم ایام نشیند دلتنگ