نتایح جستجو

شما کلا افتخار ندارین و این جای تعجب نداره عاغااااااااااااااااااااا

چون اردیبهشتیا افتخار هم ماهی شدن با منو دارن :| بیدربیت:| اره بابا منم امشب بهش توپیدم که واسه چی از 8 شب میری شام میخوری دیگع غیب میشی خب چشه؟دوسش دارماین نشون میده من دیرتر به جمع الافا پیوستم که باعث مباهاته

تو خوددو ترش نکن کمـــــــــــــپ نازی عسلی من الان 7 پادشاهو خواب دیده الانم مراسم تاج گذاری خودشه عه مگه تو با سروری جونی من دوس بودی؟:|تو چرا همه ی دوستای منو برا خودد برداشتی؟:| ادمای جذاب حافظشون کوتاه مدته کمپ به من خرده نگیر

البته ادمای آن نرمالی مثل شما فاقد تشخیصن

تازه دارم باعات درست و حسابی احبالپرسی میکنم....برو کلاتو بنداز بالا بزا باد بیاد سرور کیع؟منو میگی؟

سلام جانم سلام من خوبم که تو خوبی دیگه....اینم سوال داش

میگم بزن بکشش ملتو علاف کردی...دِ تمومش کن مــــــــــــــــــــــــــرد

چشماتون خستس....:| خیلی چیزا ادمو خسته میکنه ...یه انسان نرمال مثل من هم متاثر میشه

دستمو محکم بگیر... میخوام بلند شم...

که توسط عادم خوار کوفد میشم؟

میپرم تخمه میخرم وامیسم به نیگا کردن

جییییییییییغ میکشم بعدم بی هوش میشم....

آدم خوار:|

:w09:

آري از پشت كوه آمده ام . . . چه ميدانستم اين ور كوه بايد براي ثروت ، حرام خورد! براي عشق ، خيانت كرد! براي خوب ديده شدن ، ديگري را بد نشان داد! و براي به عرش رسيدن ، بايد ديگري را به فرش كشاند! وقتي هم با تمام سادگي دليلش را ميپرسم ، ميگويند: "از پشت كوه آمده!" ترجيح ميدهم به پشت همان كوه برگردم...

ادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،آن شب نتوانست بخوابد. همسرش گفت:"مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار " کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابید صبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی وافسوس به همسرش نگاه کردکه...

سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم آیا ارزشش را داشت؟ سپس کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد. یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی که محکم باشی پای هر خداحافظی و یاد می گیری که...

زبان استخوانی ندارد اما گاهی قلبی را می شکند....

وقتی کسی را برای ورود به زندگی ات انتخاب می کنی، خیلی مراقب باش. چون آدم ها برای وارد شدن به قلبت، از تو اجازه می گیرند. اما موقع رفتن... وقت خداحافظی که می شود، چنان می روند که انگار نه انگار روزگاری در خانه ی قلب تو زندگی می کردند.بی محابا می روند و تو می مانی و یک خانه ی خالی که گاهی...