من اون قسمت از زندگي حضرت امام علي (ع) رو دوس دارم که ابن ملجم که ايشونو با شمشير ميزنه... امام علي(ع) بهش يه کاسه شير ميده... و سفارش ابن ملجمو ميکنه... و به همه ميگه بايد همون طوري قصاص بشه که به من ضربه زده نه بيشتر... اگه هم زنده موند بايد آزاد شه...
نفس خشم آگين مرا
تند و بريده
در آغوش مي فشاري
و من احساس ميکنم که رها ميشوم
و عشق
مرگ رهايي بخش مرا
از مامي تلخي ها
مي آکند.
بهشت من جنگل شوکران هاست
و شهادت مرا پاياني نيست
شاملو
(تنکس من غيرفعاله چرا؟)
از زخم قلب آبايي
از زخم قلب آبايي
دختران روز
بي خستگي دويدن
شب
سرگشتگي!
در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق
در رقص راهبانه شکرانه کدام
آتش زداي کام
بازوان فوارهئي تان را
خواهيد برفراشت
«شاملو»
دختران روز
بي خستگي دويدن
شب
سرگشتگي!
در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق
در رقص راهبانه شکرانه کدام
آتش زداي کام
بازوان فوارهئي تان را
خواهيد برفراشت
«شاملو»