نتایح جستجو

  1. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    فرصتی برای یادگیری ! فرصتی برای یادگیری ! فیلسوفی همراه با شاگردانش در حال قدم زدن در یک جنگل بودند و درباره ی اهمیت ملاقات های غیرمنتظره گفتگو می کردند. بر طبق گفته های "استاد" تمامی چیز هایی که در مقابل ما قرار دارند به ما "فرصت یادگیری" و یا "آموزش دادن" را می دهند. در این لحظه بود که به...
  2. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام فریبا جون ممنون شما چطوری؟ اره عزیز الان من میگم راستی تا حالا انقدر کرسی رو خلوت ندیده بودم. جای ارامش خالی ظاهرا فقط دخترا بیدارن زیر کرسی
  3. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    ممنون عزیزم.منم تازه اومدم از داستانه خبر ندارم ;)
  4. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلاممم مرسی عزیز .شما چطوری؟ چرااااااااااا عزیز از چی؟ا سلام ممنون .خوبی فرزانه جان؟
  5. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    :gol:سلام به دوستایی که هستن شبتون به خیر
  6. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    دوستای گلم منم رفتم شب خوش.:gol::gol:
  7. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    چخوف چخوف همين چند روز پيش، «يوليا واسيلي‌‌‌‌اِونا » پرستار بچه‌‌‌هايم را به اتاقم دعوت كردم تا با او تسويه حساب كنم. به او گفتم: بنشينيد«يوليا واسيلي‌‌‌‌‌اِونا»! مي‌‌‌‌دانم كه دست و بالتان خالي است امّا رودربايستي داريد و آن را به زبان نمي‌‌‌آوريد. 1 ببينيد، ما توافق كرديم كه ماهي سي‌‌‌روبل...
  8. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    شبت به خیر. خوابای نقره ای ببینی
  9. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديكي يك دبيرستان خريد. يكي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش ميرفت تا اين كه مدرسه ها باز شد.1 در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي كلاس‌ها سه تا پسر بچه در خيابان راه افتادند و در حالي كه بلند، بلند با هم حرف مي زدند، هر چيزي را كه در خيابان افتاده بود...
  10. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام سلام ممنون شما چطوزی اناهیتا جان؟ تنهایی جان من میخوام اخریشو بگمو برم البته با اجاااااااااااازه
  11. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام مرسی شما چطوری عزیز؟
  12. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    یک ملا و یک راهب كه مراحلي از سير و سلوك را گذرانده بودند و از ديري به دير ديگر سفر مي كردند ، سر راه خود دختري را ديدند در كنار رودخانه ايستاده بود و ترديد داشت از آن بگذرد. وقتي ان دو نزديك رودخانه رسيدند دخترك از آن ها تقاضاي كمك كرد. راهب بلا درنگ دخترك را برداشت و از رودخانه گذراند. آن...
  13. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    اگه حوصله دارین ی قصه دیگه بگم
  14. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    نه تنهایی جان مشکل از این موجود مجازیه ی توصیه برای همه عزیزان دارم البته به عنوان خواهر کوچولوتون اگه زیاد از کامپیوتر استفاده میکنین حتما ی زمانی رو هم قرار بدین برای بودن تو طبیعت وارامش گرفتن.باعث خنثی شدن اثرات منفی کامپیوتر میشه
  15. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام ممنون شما خوبی؟
  16. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    30لام عزیز مرسی .شما خوبی؟ دقیقا:cry::cry: سلام خوش اومدین
  17. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    زمین خوردن بار سوم زمین خوردن بار سوم زمین خوردن بار سوم وقت دارید بخوانید.....1 داستان خیلی قشنگي است......1 مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.1 در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و...
  18. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    بازم سلام تنهایی جان شبت به خیر :d پس حسابی خوش میگذره
  19. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام عزیزم:w40: چه خبرا؟ خوبی ؟خوشی خانومیم؟
بالا