نتایح جستجو

سلام بهترین کتابی که خوندم و با عمل کردن به اون نتایج شگفت انگیزی هم دیدم کتاب " بنویس تا اتفاق بیافتد" نوشته خانم هنریت کلاوسرکه قلم بسیار زیبایی داره بود امیدوارم شما هم بخونید و با عمل به اون به خواسته هاتون برسید چون واقعا واقعیه.:smile: کتابهای دیگه هم که خیلی لذت بردم مثل : هوش عاطفی ،...

شکوه سر داده که من شاکیم از دلداری دل پر خون شده ام گشته کنون بیماری من نگویم که دگر غصه مخور در غم او ولی ای دوست شنو این غزل تکراری از ازل تا به ابد شیوه عشق است همین... که کند عاشق دل خسته ز هجران زاری رمزورازیست دراین عشق به هجران که مپرس من و تو لیک ندانیم که هست اسراری من ز درگاه...

ای شوق تو در مذاق چندانکه مپرس جان را به تو اشتياق چندان که مپرس آن دست که داشتم به دامان وصال بر سر زدم از فراق چندان که مپرس

اي عشق، شكسته ايم، مشكن مارا اينگونه به خاك ره ميفكن ما را ما در تو به چشم دوستي می نگریم اي دوست مبين به چشم دشمن ما را

ای غم که حجاب صبر بشکافته ای بی تابی من دیده و برتافته ای شب تیره و یار دور و کس مونس نه ای هجر بکش که بی کسم یافته ای

ای کاش دلت از دل تنگم خبری داشت یا ناله من در دل سنگت اثری داشت یا شام فراقت زپی خود سحری داشت یا نرگس مخمور تو بر من نظری داشت ترسم نشوی با خبر از حال دلمن تا سوسن و سنبل به درآید ز گل من

ای دل چو فراق یار دیدی خون شو وی دیده موافقت بکن جیحون شو ای جان تو عزیزتر نئی از یارم بی یار نخواهمت زتن بیرون شو

آنچه گفتم بخدا حرف دلم بوده که هست این دل مست به جان تو خرابست که از روز الست جاده حیله چشمم به تمنا برسد آری این بار یقین است به بن بست نرسد در ره عشق نگارا ، چو وفا باید داشت... این بهانه است "دل شاد و جوان باید داشت"

ای چرخ فلک خسته ام ازکینه تو ای رو ی حزین خرابم از ناله تو آن دم که تو یک نظر به من باز کنی من خام شوم به یک نظر بازی تو دامی بنهی بر سر راهم هر دم من صید طمع شوم به یک دانه تو بیداد کنی و جورها عرضه کنی این رسم بود شیوه دیرینه تو

نرو در غارت و بنشین و دمی با من باش تا بگویم که چها در نگهت می بینم گر تو از پسته خندان لبم بیزاری من هم از رنج نگاه تو به خود، ویرانم بی من از غم چه سخن ها گفتی شرط انصاف نباشد که منم دلتنگم چون که انکار نکردم غزل چشمت را این نشان بس که ببین صورت همچون زردم !!!؟:(

ای غم گذری به کوی بدنامان کن فکر من سرگشته ی بی سامان کن زان ساغر لبريز که پر می ز غمست يک جرعه به کار بی سرانجامان کن

عشق تو ز خاص و عام پنهان چه کنم دردی که ز حد گذشت درمان چه کنم خواهم که دلم به ديگری ميل کند من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم

گفتم: چشمم، گفت: براهش ميدار گفتم: جگرم، گفت: پر آهش ميدار گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل گفتم: غم تو، گفت: نگاهش ميدار

گريم زغم تو زار و گويی زرقست چون زرق بود که ديده در خون غرقست تو پنداری که هر دلی چون دل تست نی نی صنما ميان دلها فرقست

در ديده بجای خواب آبست مرا زيرا که بديدنت شتابست مرا گويند بخواب تا به خوابش بينی ای بيخبران چه جای خوابست مرا

سلام من در حین کار کردن با سیستم وقتی صفحه را بالا و پائین می برم صفحه مدام پرش داره و بعد از چند ثانیه خود به خود می ایسته آیا سیستم من ویروسی شده ؟ برای رفع این مشکل باید چی کار کنم؟ ممنون میشم اگه راهنماییم کنید.

خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماهرخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش

یادها رفتند و ما هم می رویم از یادها کی پر کاهی بماند در میان بادها

قلبی داری به وسعت هفت دریا و بی نهایتی آسمانها باید منطقی باشیم حق داری، اگر دلت برایم تنگ نمی شود!!!