با اینجاش واقعا کیپف کردم ......................یک بار عصر وقتی داشتم برمیگشتم خونه ساعت 8:30 بود زمستون برف میومد و تاکسی حکم کیمیا پیدا کرده بود........تا بالاخره یک تاکسی پیدا شد و سوار شدم.....بعد از چند دقیقه حرکت کرد تنها مسافر خانم تاکسی من بودم.........راننده شروع به نطق کرد میدونین چی...