افسوس که مرغ عمر را دانه نماند.....................امید بهیچ خویش و بیگانه نماند
دردا و دریغا که درین مدت عمر..................................از هر چه بگفتیم جز افسانه نماند
با چرخ ستیزه کار مستیز و برو...................با گردش دهر در میاویز و برو
زین جام جهان نما که نامش مرگ...