نتایح جستجو

سنجاقک سنجاقک

آره سبک شدم... آره برو لالا... بوس بوس...........

تو چي مي‌خواي بگي سپهر؟ من چه غلطي کردم؟‌تو هم بگو... کجام حرفام با عملم يکي نبوده؟ چرا طعنه مي‌زني؟ چرا توضيح نمي‌دي؟

خسته از خود و روزها... شمردن لحظه‌ها و هنوزها... ... اين جمعه روي بام تهران خيلي به يادت بودم دلاور... تصويرش رو امشب تقديم مي‌کنم...

سلام دلاور! براي رقابت حاضرم... اما دلم برات مي‌سوزه... چون از الان باس پيه شکست رو به تنت بمالي! در ضمن تن جناب تال رو هم توي قبر بلرزوني... من دوس ندارم وقت جابه جا کردن مهره‌ها دستت بلرزه دلاور! من چشم مات شدنتو ندارم لوطي!

سلام سپهر! دلم گرفته... گريه مي‌خواد... هيچي... بي خيال... لازم نيست جواب بدي...

سلام ْآبجي گلاب! امشب هر وقت اومدي سري به داداش کافرت بزن... ثواب داره...

با ادب و احترام! پيش از هرچيز بايد بگويم، به گمان من روشن‌فکري از جمله واژه‌هايي است که هنوز تعريف درست و دقيقي از آن ارائه نشده است. پس آن‌چه در اين‌جا نيز ارائه مي‌شود تبيين روشن‌فکري است نه تعريف آن. برداشت من از روشن‌فکري: در ايران واژه‌اي است نوپا از مشروطه به بعد... و در...

از جناب ادمين به خاطر اين اقدام شايسته سپاس‌گزاري مي‌کنم!:gol: انصافاً در ميان مديران(به جز ادمين)، کسي که بيش‌ترين زحمت را بي‌منت متحمل مي‌شود، جناب پيرجو است... از تغيير نام کاربري گرفته تا رسيدگي به تمامي مشکلاتي که به ايشان ارجاع مي‌دهيم... در فراهم آوردن نظم باشگاه و رعايت قوانين، جدي‌ترين...

سلام دوست عزيزم! از آن عکس مي‌شود برداشت‌هاي مختلفي داشت... مطابق با نگاه‌هاي آدم‌ها... براي من تصوير يک پرنده است که روي حصاري نشسته است... پشتش به تماشاگران است، پس دلش گرفته، در خودش غرق است و تنهاست....

سلام مشکل شما حل شده: http://www.www.www.iran-eng.ir/showpost.php?p=575860&postcount=38 منتظرم bahman19@yahoo.com

سلام دوست خوبم!:gol: خيلي وقته توي ياهو بازي نکردم... با اين نسخه‌ي قديمي نمي‌دونم مي‌شه يا نه... باعث افتخاره!:w30:

سلام جاويد.... راستش اين روزا خودمم فراموش کردم... اما نه... تو رو فراموش نکردم جوجو جان...

فعلا که بي‌تعارف، سر يه تاپيک از چشمتون افتاديم... قدر و ارزش ما به اندازه همون يه تاپيک بود.... به خدا مي‌سپارمت!

برادر عزيزم... پس بگذار از انگيزه‌ام از طرح اين بحث بگويم: يکي از دعوت‌ها و آموزه‌هاي سقراط، "خودآگاهي" است...ما مکلف به ظواهر هستيم... و توانايي پي بردن به باطن آدميان نداريم... اما در بطن خود آدميان نسبيتي وجود دارد از درجات انساني و ايماني... قصد ما خودآگاهي خود اشخاص نسبت به خودشان است نه...

کما کان و کما في السابق...

سلام کامران جان! خوبي؟ چه خبر دلاور؟

سلام چيکار کردي؟ چه خبر؟

13 13 ترانه‌اي را که مي‌خواستم سر دهم، تا اين‌دم ناخوانده مانده است! روزان بي‌شماري را در هم‌ساز کردن سازم و هم آهنگ ساختن آوازم صرف کرده‌ام. ترانه آماده نگشته و شعر سروده نشده است و تنها شکنجه‌ي آرزو در دلم باقي مانده است. شکوفه‌ها شکفته نگشته‌اند و اين باد است که نغمه سراست. سيمايش را...

21. شجاعت حق گفتن و شهامت حق نيوشيدن داشته باشم و از اين و آن نهراسم. 22. در تنوير عقول و تطهير نفوس بکوشم. 23. قلمم را نفروشم و براي خوش‌داشت و بدداشت کسي سخن نگويم. 24. گسترش علم، ارتقاي سطح علمي مردم و مبارزه با جهل را بر خود فرض شمارم. 25. در انديشه‌ي آن نباشم که کسي سخنم را...