وقتی دل سودایی میرفت به بستانها —— بی خویشتنم کردی، بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل —— تا یاد تو افتادم، از یاد برفت آنها
ای مهر تو در دلها، وی مهر تو بر لبها —— وی شور تو در سرها، وی سر تو در جانها
تا عهد تودربستم، عهد همه بشکستم —— بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها
تا خار...