دنیای غریبی ست...به یکی که دست می دهی می دانی که دیر یا زود از دستش می دهی!
همه ی درد من این است...یک نفر در زندگی من هست...که نیست.../باش.../حتی همین قدر دور...!
روى آن شيشه ى تبدار تورا (ها) کردم،
اسم زيباى تورا با نفسم جاکردم،
شيشه بدجور دلش ابرى و بارانى شد،
شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم،
با سرانگشت کشيدم به دلش عکس تورا،
عکس زيباى تورا سير تماشا کردم...
شعر خوشکله گفتم بخونی تو هم