نتایح جستجو

دیگه انرژیه جوونی رو ندارم خواهر:w05: هاع،تموم شد..افتادم تهران...سره یه چهارراه....حالا کدوم چهارراه،خدا میدونه....:d

آره عزیزه داییی...خیلی خوبه..همه مثبت،همه رفیق،همه دلسوز.....همه گریه...وای خدا:biggrin:

سلام گل دختر...خوبم مرسی تو خوبی؟یاد آن روزها بخیر...یادته چقد ملت رو اذیت میکردیم:w05: ئه ئه ئه :surprised: خو باش بیا...:d

آرعه عمه جون..یه خورده تعطیلیم تا دوشنبه که باس برم خودامو معرفی کنیم:D

آهان از اون لحاظ;)آورین... قابل نداره خخخخخ.. سلام آجی....

خو چسب نبوده:d کم کاری مدیر هم مهم بوده:d سو مدیریت فریاد میکنه:d

آی ملت...صاحبه این پروفایل بی معرفته:razz:

خبر بد دارم برات مامانی...الان باید برم...همسره گرامی وایساده منتظر....

سلام....جوش نمیزنم:D

حالا تا دوشنبه هستم قربونت برم... الان میرم و اسکن میکنم و برمیگردم....

سلام.....عاقا یه فکری به حاله این تیم بکنید...من گناه دارم انقدر حرص میخورم:mad:

راس میگه موسن..مهنا نیا:d

به به...ببین کی اینجاس:surprised: سلام بر زوجه عزیزم:biggrin:

شیرین نه...دورانه سخت داداشی....اما رفاقت هاش و برادری هاش شیرینه....سرمای زیره 20 جلومون کم آورده بود... اتفاقن عکس دارم،برم اسکن بگیرم و با کیفیت بذارمش تا همه ببینن:razz: سلامت باشی داداشم..چشم:)

ببخش مادرجون..نت ام یهو قطع شد...نمیدونم چشه...هی میپره:cry:

من؟ یه ملت دنباله اینن منو چشم بزنن:redface: واقعن تو بودی؟:razz:عاخه چرا آبروی این صنف زحمت کش و هنرمندو میبری؟:mad:

ای جان... مرسی عزیزم.... همه چی آروم و همون جوری شد که دلم میخواست....خواسته خدا بودش.... اصلن دایی راست میگن باید بری خدمت تا مرد بشی.. عاقا انقدر طی و جارو و ظرف و سابیدن و تعمیرات و نظافت و خلاصه....کد بانویی شدم واسه خودم:biggrin:

خو یهویی شد مرجی:(اخم نکن خو... دلم برات تنگ شده خو:cry:

همه خوبن..خوبه خوب...شما خوبی شیرین جان؟ هاع،مرخصی گرفتم و اومدم...یه چند روزی هستم و باز باس برم برای ادای ادامه خدمت ام:) خودت گلی عزیزم:redface:

بعذه 2 ماه عمه جونم:( من خوبم،عمه ام خوبه؟:cry: