نتایح جستجو

avoid v. 1.to miss or keep away from 2. to prevent (something) from happening, or stop oneself from doing (something): adj. avoidable n. avoidance Syn. avert She could not avoid letting her feelings show. The incident would have been avoidable if he had told the truth. I swerved to the side...

arid adj. 1.having little rain or water, 2.not having any new, interesting, or exciting features or qualities Syn. dry The area known as the Sahara Desert is one of the most arid place in the world. The valley on the leeward side of the mountain was extremely arid. Water from the Persian Gulf...

Lesson 14 ample adj. more than enough, large adv. amply Syn. sufficient ￚopposite insufficient There is ample evidence that the young man was speeding when the accident occurred. She was amply paid for the work she completed. We have ample money for the trip. He was given ample...

هوم؟؟ 10 تا؟؟؟ خو 2تاش که رفت 3. از چی میترسی؟ 4. تا حالا شده بختک بیفته روت؟ 5. بهترین خوابی که دیدی چی بوده؟ 6. بدترین کاری که انجام دادی (غیر از بدقولی به من) چی بوده؟ 7. ترجیح میدی با عزت بمیری یا با ذلت زندگی کنی؟ 8. اگه بگن فردا میمیری چه کارایی رو انجام میدی تو یه روز؟ 9. واقعا چرا بدقولی...

انقد سوالا رو با طول و تفصیل جواب ندین! خودتون خسته میشین

خب چرا به قولی که به من دادین وفا نکردین؟ قرار بود 3 تا عکس برای من بفرستید! عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی!! و اینکه تا حالا کیو به کافی شاپ دعوت کردید؟

:D فک کن انقد پیچیده بود تو تنم که وقتی خواستم پسش بدم برعکس شده بود!

وای شهناز نمیدونی امروز من چه برنامه‌ای داشتم رفته بودم دانشگاه واسه مدرکم هوا باده..پالتو بپوشی گرمه مانتوی معمولی بپوشی سرده! یه مانتوی زرشکی بالای زانو داشتم که یکم کلفته و گرم نگهم میداره اونو پوشیدم! دمم در خانومه میگه هم کوتاس هم رنگش خوب نیس.بیا بهت چادر بدم بپوش وگرنه باید بری و مانتوتو...

:biggrin: از دست تو حالا من هر سری میام اینکارو کنم فقط یکی از چشام و میتون درست کنم...هییییییچ وقت نشد عین هم در بیان!

لابد کسی چیزی پیدا نکرده که جوابتون رو ندادن

Chemical Engineering - Polymer Student M.S.

[IMG]

خونه بزرگ خوبه ولی به شرطی که نخوای کار کنی:D خوابات رنگین کمونی منم همین طور:heart:

یه خونه باب دل من:D بدم میاد از خونه‌ی بزرگ هی باید بسابی و آخرش معلوم نیس چیکار کردی

دیروز به خالم میگم بیام کمک؟ میگه نه تو دست و پایی:D نمیشه پیشنهاد کمک داد این روزاا

ولی یه بار اینجوری شد حال داد مخصوصا وقتی ظرفا رو از تو کابینت در میاری و زیرشو تمیز میکنی و باز میذاری سر جاش :D اونجا تنهایی؟

چه خوب! خونه تکونی... ما از این چیزا نداریم چون تقریبا ماهی یه بار خیلی از چیزا شسته میشه دم عید هیچ کاری نیس که انجام بدیم الانم که اصصصصلا حس عید نیس

تشریف نمیارید این طرفا؟ شیراز برف اومده بوداااا

واسه خودت قلب گذاشتی؟ خودشیفته :دی

hiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii