دلبرا در هوس ديدن رويت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزل ناب ندارد
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجايي گل نر گس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم
][IMG]
دلبرا در هوس ديدن رويت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزل ناب ندارد
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجايي گل نر گس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم
][IMG]
دلبرا در هوس ديدن رويت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزل ناب ندارد
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجايي گل نر گس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم
][IMG]
دلبرا در هوس ديدن رويت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزل ناب ندارد
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجايي گل نر گس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم
][IMG]
دلبرا در هوس ديدن رويت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزل ناب ندارد
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجايي گل نر گس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم
][IMG]
دلبرا در هوس ديدن رويت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزل ناب ندارد
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجايي گل نر گس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم
][IMG]
دلبرا در هوس ديدن رويت
دل من تاب ندارد
نگهم خواب ندارد
قلمم گوشه دفتر
غزل ناب ندارد
همه گويند به انگشت اشاره
مگر اين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجايي گل نر گس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم صل علي محمد و آل محمد وعجل فرجهم
][IMG]
[IMG]
السّلام علی مَهدیّ الامم
خم شد از جور خزان، پشت توان من، بیا
ای بهار دلگشا، باغ و جنان من بیا
ای گل زیبای نرگس از غم جانسوز تو
ميچكد خون از دو چشم خونفشان من بیا
ای فدایت هستی و این جسم و جان من بیا
كاروان عمر، ميتازد به تندی ـ ای دریغ! ـ
حسرت دیدار بر دل، مهربان من، بیا
[IMG]
السّلام علی مَهدیّ الامم
خم شد از جور خزان، پشت توان من، بیا
ای بهار دلگشا، باغ و جنان من بیا
ای گل زیبای نرگس از غم جانسوز تو
ميچكد خون از دو چشم خونفشان من بیا
ای فدایت هستی و این جسم و جان من بیا
كاروان عمر، ميتازد به تندی ـ ای دریغ! ـ
حسرت دیدار بر دل، مهربان من، بیا