مثل هم بودیم پس.
ببین این جمله رو الان از خودم در کردم :D
تو این 4شنبه سوری
خیلیها بیرون بودن و مشغول شادی و ترقه بازی
بعضیها هم تو خونه نشسته بودن صداهای انفجار رو گوش میدادن
ولی من . . .
تو خودم بودم
حرف قشنگی زدی
فکر کنم همین باشه
اونایی هم که زدن بیرون یا نوجوونای زیر 18 ساله هستن
بقیشونم نرفتن شادی کنن و رفتن یه جورایی عقده خالی کنن.همون چیزی که ما حوصلشو نداشتیم واسه رفتنش.
نمیدونم اگه برگردیم عقب،دل طوقی واسه کی پَر میزنه
اگه فرمونُ یه شب دوره کنن،چندتا چاقو پشت قیصر میزنه
نمیدونم اگه برگردیم عقب،داش آکُل به عشق کی سر میکنه
اگه رستمُ ببینه روی خاک،پشتشُ بازم به خنجر میکنه...