بیزاری هایم
---------------------
تا بحال شده بیزاری تمام وجودتان را بگیرد
طوری که نه کم اوردید و نه عصبانی هستید
تنها می خواهید کوتاه بیایید
از بیزاری هایتان کوتاه بیایید
به کناری بگذاریدشان
و با انها مرزی بسیارررر دوررر درست کنید
که دیگر سراغتان نیاییند و سراغشان نروید
اولین بیزاری و اخرین...
از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم شاخه ای از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلکه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو...
از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم شاخه ای از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلکه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو...
از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم شاخه ای از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلکه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو...
از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم شاخه ای از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلکه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو...
از گنه دم به دمم آتش طوفنده شدم
هم شدم از توبه خجل، هم زتو شرمنده شدم
صاحب من! خالق من! داور من! یاور من!
حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم
شعله ای از نار بُدم شاخه ای از خار بُدم
با نظر رحمت تو باغ گل از خنده شدم
قطره بُدم بحر شدم ذره بُدم مهر شدم
بلکه درخشنده تر از مِهر درخشنده شدم
وصل تو...
آنکس که بداند و بخواهد که بداند / خود را به بلندای سعادت برساند.
آنکس که بداند و بداند که بداند / اسب شرف از گنبد گردون بجهاند .
آنکس که بداند و نداند که بداند / با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند !
آنکس که نداند و بداند که نداند / لنگان خرک خویش به مقصد برساند !!
آنکس که نداند و بخواهد که بداند /...
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه،...
داشتم از این شهر میرفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد
البته ..
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و ..
تو صدایم کنیفقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی
تا اسیرم کنی ..
{ رسول یونان }
فزراد اینو سادتر می تونی برام بگی؟
و اینکه در حال حاضر چبانکای ما این شرط رعایت می کنن؟
2. در قرض دادن یا گرفتن از بانکها یا مؤسسات قرض الحسنه نباید سود شرط گردد.
حکم قرض دادن به بانک مانند حکم قرض گرفتن از بانک است، چنانچه در قرارداد وام، شرط فائده و سود شده باشد ربا و حرام است و فرق نمىکند...