نتایح جستجو

  1. atousa_m

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=130160&page=35

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=130160&page=35
  2. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    پیرجو به استخدام آموزش پرورش درآمد و معلم گشت و روز آخر کلاس عکاس (سیویل بوی) سر کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى کلاس عکس يادگارى بگيرد. پیرجو (معلم) هم داشت همه بچه‌ها راتشويق مي‌کرد که دور هم جمع شوند. پیرجو گفت: ببينيد چقدر قشنگه که سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ شديد به اين عکس نگاه کنيد و...
  3. atousa_m

    ملی چرا نمیای حکایات باشگاه؟

    ملی چرا نمیای حکایات باشگاه؟
  4. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    شیدای شیرین زبانی با پیرجو درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد. پیرجو گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد زيرا با وجودى که پستاندار عظيم‌الجثه‌اى است امّا حلق بسيار کوچکى دارد. شیدا پرسيد: پس چطور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟ پیرجوکه عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ...
  5. atousa_m

    متاسفانه توی این هوای بسته نمی تون بوی برف رو حس کنم ای کاش زودتر میومد من عاشق برفم

    متاسفانه توی این هوای بسته نمی تون بوی برف رو حس کنم ای کاش زودتر میومد من عاشق برفم
  6. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    پیرجوی بى انصافى از هآتوسا پرسيد: كدام عبادت ،بهترين عبادتها است ؟ آتوسا گفت : خوابيدن هنگام ظهر براى تو بهترين عبادتهاست تا در آن هنگام به كاربری اخطار ندهی . ظالمى را خفته ديدم نيم روز گفتم : اين فتنه است خوابش برده به و آنكه خوابش بهتر از بيدارى است آن چنان بد زندگانى ، مرده ، به
  7. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    فانوس تنهایی ناخوش آوازى با صداى بلند قرآن مى خواند، فلخ از كنار او گذشت و به او گفت : ((ماهانه چقدر پول مى گيرى ، قرآن بخوانى ؟)) فانوس تنهایی : هيچ نمى گيرم . فلخ : پس چرا براى قرائت قرآن ، خود را آن همه زحمت مى دهى ؟ فانوس تنهایی : من قرآن را براى خدا و ثواب آن مى خوانم . فلخ : به تو نصيحت...
  8. atousa_m

    [IMG]

    [IMG]
  9. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    یکی ار کاربران تالار ستاره شناسى (ندانم که نامش که نهم!!) يك روز به خانه اش آمد، ديد مرد بيگانه اى با همسرش خلوت كرده است ، عصبانى شد، و آن مرد را به باد فحش و ناسزا گرفت ، رسوايى و شورى بر پا شد، مدیری كه آن کاربر را مى شناخت و از وضع او و خانواده اش با خبر بود گفت : تو بر اوج فلك چه دانى چيست...
  10. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    پیرجو لُرد را گفت : زن گيرم ؟ يا نه ؟ گفت : هر چه كنى ، ترا پشيمانى آرد.
  11. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    روزي، سنگتراشي (پیرجو) که از کار خود ناراضي بود و احساس حقارت ميکرد، از نزديکي خانه بازرگاني رد ميشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را ديد و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت : اين بازرگان چقدر قدرتمند استد و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در يک لحظه، او تبديل به بازرگاني...
  12. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    در پايان مصاحبه مدیریتی براي استخدام مدیری در سایت، مدير ارشد سایت از کاربر جوان صفری پرسيد: «و براي شروع كار، امتیاز مورد انتظار شما چيست؟» مهندس گفت: «حدود 5000 امتیاز در سال، بسته به اينكه چه مزايايي داده شود.» مدير ارشد گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطيلي، 14 روز تعطيلي با امتیاز،...
  13. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    آفریقابدبوی به استخدام يك شركت بزرگ چندمليتي درآمد. در اولين روز كار خود، با كافه تريا تماس گرفت و فرياد زد: «يك فنجان قهوه براي من بياوريد.» صدايي از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلي را اشتباه گرفته اي. مي داني تو با كي داري حرف مي زني؟» كارمند تازه وارد گفت: «نه» صداي آن طرف گفت: «من...
  14. atousa_m

    بووووووووووووووووووووووس

    بووووووووووووووووووووووس
  15. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    در پايان مصاحبه مدیریتی براي استخدام مدیری در سایت، مدير ارشد سایت از کاربر جوان صفری پرسيد: «و براي شروع كار، امتیاز مورد انتظار شما چيست؟» مهندس گفت: «حدود 5000 امتیاز در سال، بسته به اينكه چه مزايايي داده شود.» مدير ارشد گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطيلي، 14 روز تعطيلي با امتیاز،...
  16. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    روزي ادمین به سمت دفتر مدیریت خود مي رفت ، چشمش به جواني افتاد كه در كنار ديوار دفتر مدیریت ايستاده بود و به اطراف خود نگاه ميكرد. جلو رفت و از او پرسيد: «شما ماهانه چقدر حقوق دريافت مي كني؟» جوان با تعجب جواب داد: «ماهي 200 هزار تومان.» ادمین با نگاهي آشفته دست به جيب شد و از كيف پول...
  17. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    اینو من سه ساعت بود نوشته بودم اما سایت ارور میداد نمی تونستم سندش کنم
  18. atousa_m

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    دو کاربر نزاع کرده نزد ادمین آمدند . ادمین سبب نزاع را ازآندو سوال کرد وهر کدام ازآنها ادعا می کرد که : اسپم هایی در تاپیک اتفاق افتاده ، که تعداد اسپم های طرف بیشتر است وبایدآن را از تاپیک حذف کند اتفاقا لرد هم درآن محضربود. ادمین از لرد سوال کرد : دراین باب عقیده شما چیست؟ لرد گفت : تاپیک...
  19. atousa_m

    سلام کامران جان خوبی؟ خوش می گذره؟

    سلام کامران جان خوبی؟ خوش می گذره؟
  20. atousa_m

    شاهپرک جون به بابات بگو خوب نیست یه مرد به این سن و سال اینقدر لوس باشه بوووووووس

    شاهپرک جون به بابات بگو خوب نیست یه مرد به این سن و سال اینقدر لوس باشه بوووووووس
بالا