پیرجو در سر همان کلاس داشت جريان خون در بدن را به بچهها درس مىداد. براى اين که موضوع براى بچهها روشنتر شود گفت:
بچهها! اگر من روى سرم بايستم، همان طور که مىدانيد خون در سرم جمع مىشود و صورتم قرمز مىشود.
بچهها گفتند: بله
پیرجو ادامه داد: پس چرا الان که ايستادهام خون در پاهايم جمع...