عشق من
در کوچه ها .....
ترنم اسمان نواخته میشود ...
باران میبارد ...
بوسه های عشق بر جای پای عاشقان نواخته میشود ...
تو مرا میبینی .....در خودت ...
دستم را میگیری ...
و مرا به اسمان دلت رهسپار میکنی ......جانم را به جانت پایپند میکنی ...
فصل نگاهمان را .....چه عاشقانه تماشا میکنیم ...
زندگی من ..
دل به دل میگوید که دلدار کیست ...که صندوقچه ی اسرار خاطرات چیست ...
دلم غوغای عشق است و بس ..
مگر عاشقی کار دلدار نیست ؟
پس چرا تورادراین محفل رویایی زمزمه یار نیست ؟
من مملوء از هر چه احساس دلواپسی ..تو را میجویم وانتظارم را پایانی نیست ..
کجایی یار من ؟...که من از احساس تو در...
زمستانی طاقت فرسا ....
صدای سوز سرما ....صدای باد پیچیده در درختان تنها ... ..
اتاقی تاریک ....نگاهی منتظر .....پنجره ای که باد را در اغوش خود میپیچاند ....
و من همه ی لحظه هایم را با پنجرها در میان گذاشتم .....
تن سردم از نبودنت ....ندیدنت .....
سکوتی جاری از صدای تپش های قلبم ....کنجی از...
عشق من
قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ......
نگاهم را
دستانم را به تو هدیه میدهم ..
امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم ....
من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ...
پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم...
دلم تنگ است
نغمه ای ازحدیث دلتنگیم را باز گو میکنم ..دغدغه نگاه پر از خواهشم برای بازگشت تو ...
دلم تنگ است ..
بر من ببار ...ببار از تفسیر سکوت عشقت که مرا مجنون خود کرده است ..
اینجا منم و یک عالمه خاطره ....خاطرات دستان تو ....نگاه تو ....چه بی تاب مرا صدا میکند .
بی تو چه کنم ...چه کنم...
امشب
از ان شبهاییست .......که دل بیتاب است ........عشق ..اواز خوان کوچه های مهتاب است .......
امشب .......از ان شبهاییست که خاطزاتم را دوباره از نو مینویسم .....
از شبهایی که نگاهت دوباره در سرنوشتم مینویسم ......
من خاطراتم را هر ثانیه در خود دوباره تکرار کنان زندگی میکنم ............
چه...
تو برایم آوای بارانی!
گیرم بعد از آن باران هم آمد ...
حسرت این همه سال بی بارانی هم سراب شد
تو هم در باران بازو در بازوی من پرواز کردی
چتر هم نداشتیم
خیس هم شدیم
مشت هایمان را هم از باران پر کردیم و مستانه سر کشیدیم
همدیگر را هم به دانه های باران قسم دادیم که یکدیگر را فراموش نکنیم
مدام هم حرف...
بیــــــــــا ...!
پس از آن همه ثانیه ها و دقیقه ها و روزها و سالهای انتظار و سکوت بازگرد .
بیا تا بر روی خـــاک ، بر روی آب ، بر روی پر پرندگان و بر روی رواق موج بنویسم :
که زندگی همرنگ کوچه باغ های آیینه است
بنویسم :
محبت همزاد پروانه است و فراق همان انفجار پی در پی حباب است .
بنویسم ...
امدم ....از جایی ....از محفلی غربت زده .. از دوردست ها امدم ...
گرچه دوری .....عشق را از من نگیرد در دلم ...
من به دور از تو دگر روحی ندارم در دلم ...
امدم ....از فرسنگها فاصله .....با بی تابی دل امدم ....
این دل بی تاب را از عشق ...برای درمان بی تابی دل امدم ...
ای غریبه ی اشنای دل...
شاهزاده من ...
دریا ما را به ساحلش میخواند ....
ابر های باران زا ما را برای استقبال از قطره های حاوی از عشقش میخواند ....
ببین ...
اغوشم برای توست ....گوش فرا بده به امواج که عشق را همراه دلهایمان زمزمه میکنند ...
نگاهم را بخوان که منم اواره نگاه تو ....
مرا به اغوشت رهسپار بدار ..
زندگی...
مهربان من
آمدم تا عاشقانه در کنار تو بمانم
تا برای تو بمیرم
مهربان من !
آمدم ای نازنینم تا به جبران گذشته
سر ز پایت بر نگیرم
همزبان من !
آمدم تا آن که باشم تکیه گاه خستگی هات
ای گل نیلوفر من !
تا سحرگاهان بپیچد عطر گرم بازوانت در حریم بستر من
مهربان من !
بر دو چشم من نگا کن
تو منو از...
امیدوارم روزی بتوانم بهترین شعر زندگیم را برای تو بسرایم
و تقدیم تو کنم گرچه که یقیین دارم که می دانی
نه تنها اشعارم که تمام هستی ام وجودم تقدیم به توست
تو الهام بخش بهترین ابیات شعرهای منی
وقتی اولین سلام نخستین دیدار
ملتهب ترین نگاه را به یاد می آورم
آن زمان که با نگاهی معصومانه با لبخندی...
اری
برای تو مینویسم زندگی من ........
برای تو ئی که هر لحظه ام پراز وجود توست .....و با یاد تو میگذرد ....
دستانت را لمس می کنم .........
صورتت را نوازش می کنم .....
تو را در اغوش می گیرم .....
برایت از دلم میگویم .....
از حرف هایی میگویم که قاصدک هایی از عشق را به همراه دارند ...
شاهزاده من ...
دریا ما را به ساحلش میخواند ....
ابر های باران زا ما را برای استقبال از قطره های حاوی از عشقش میخواند ....
ببین ...
اغوشم برای توست ....گوش فرا بده به امواج که عشق را همراه دلهایمان زمزمه میکنند ...
نگاهم را بخوان که منم اواره نگاه تو ....
مرا به اغوشت رهسپار بدار ..
زندگی...
امیدوارم روزی بتوانم بهترین شعر زندگیم را برای تو بسرایم
و تقدیم تو کنم گرچه که یقیین دارم که می دانی
نه تنها اشعارم که تمام هستی ام وجودم تقدیم به توست
تو الهام بخش بهترین ابیات شعرهای منی
وقتی اولین سلام نخستین دیدار
ملتهب ترین نگاه را به یاد می آورم
آن زمان که با نگاهی معصومانه با لبخندی...
امدم ....از جایی ....از محفلی غربت زده .. از دوردست ها امدم ...
گرچه دوری .....عشق را از من نگیرد در دلم ...
من به دور از تو دگر روحی ندارم در دلم ...
امدم ....از فرسنگها فاصله .....با بی تابی دل امدم ....
این دل بی تاب را از عشق ...برای درمان بی تابی دل امدم ...
ای غریبه ی اشنای دل...