نتایح جستجو

پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهترر بهتر . پرستویی كه مقصد را در كوچ می‌بیند از ویرانی لانه‌اش نمی‌هراسد. اوینی

پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهترر بهتر . پرستویی كه مقصد را در كوچ می‌بیند از ویرانی لانه‌اش نمی‌هراسد. اوینی

هیچی اصنمم...

اینجا ایستاده ای بر سنگفرش خاطراتم این دیوانه را نگاه میکنی فقط نگاه می کنی

محبوب کوکویاکریم را شنیدی صدای خش خش برگ ها را چه طور ببین ببین بادچگونه می وزد شاخ و برگ درخت ها ارام ندارند باداز کوهستان عطر علف های کوهی را با خود اورده بو کن محبوب پاییز که می اید نمی دانم چرا دیوانه تر می شوم من قرار گذاشتم دیگر غزل و حافظ حرفی نزنم کتاب و فال را کنار گذاشتم به بیکارگی و...

کاش این گمگشتگی را در حرم تو میافتم

درویش مصطفا به آن ها گفت: یقینا کور بهتر میبیند...،چرا؟ چون چشمش به کار دیگران نیست، چشمش به کار خودش است. چشمش به معرفت خودش است...یا علی مددی!

کاش کودکی بودم حیران و خوش و رها در حرمت با باوری عظیم و عمیق که تو همواره در کنارم هستی کاش این گمگشتگی را در حرم تو میافتم کاش باورم میشد دنیا با تمام شلوغی با تمام تنهایی با تمام بی کسی حرم توست تو تنها نمی گذاری دستان خالی چشمان گریان و قلب رنجور کودک بی کسی را که چشم به گنبد...

اینکه ما به دیگران جرات‌ فکرهای نداشته حرف های نزده و کارهای نکرده اشان را بدهیم‌ ستودنی است اما ما هرگز اجازه نداریم جرات کاری اشتباه را در اندیشه یا جان کسی بیاندازیم‌و تشویقش کنیم

علیک سلاملکم چه عجبا خواهر خوبی؟

:))چی‌کار‌کنم خداااااا

😄سلام شکرر شما خوبین؟ اخ اخ الان از کجا پیدا کنم اونو منم زبانم داغون نمیشه یه چی دیگه جبران کنم

منو‌ به حال من رها نکن. . . .بهشتت کجای این همه...

صدا کن مرا صدای تو ی خوب است برای انکه خواب را به بیداری ترجیح می دهد برای انکه در حجمه رویا ها غرق شده برای انکه قرار صبحگاهیش را از خاطر برده ببین همین یک صدای تو اوای تو چگونه تا ابد اگاه و بیدارش می کند کاش می دانستی گاهی جادوی کلمات تو برای مردی که در پاکی و تنهایی به سرمی‌برد چقدر...

ای جانم فرشته بود

خدایا خسته ام به من صبر کردن را بیاموز به من ازاد بودن انسان ماندن را بیاموز

میان دو واژه نوشته بود محبوب واژه ها را کنار زدم به محبوب رسیدم گفتم تو محبوبی گفت اری گفتم پس تو هم نمی مانی می روی روی برگرداند تلخ شد میان واژه های بعدی محبوب هایی بودند که ماندنی نبودند هر محبوبی اسیر واژه ای و در دل هر واژه ایی محبوبی من هم قلمی کند و پیر که دم به دم سرگردان...

تا وقتی از نتیجه ی کاری مطمین نشده اید هرگز جرات انجام دادن ان کار را به دیگران ندهید جرات اشتباه کردن و بخشیدن این جرات به دیگران یا از سر خود خواهی پنهان و یا از جهل عظیم است که در رفتار ادمی نمایان است

خدا دلم از تاریکی ها خسته شده

من تو ما می بافم به هم کلاف کلماتم را از کلافی سردرگم تا دست کشی گرم دستانم را برای تو اوردم پس نزن بگذار اینبار دل حاکم باشد