پروانه من گریخت
به شتاب یک شوق
به سبکباری یک خیال
به پریشانی یک آرزوی آشفته ...
چه می دانم چگونه
از تنهایی اتاق گریختم
در پی او
به در خانه رساندم
خود را
گشودم در را
به بیرون نگریستم
کویر ...
آسمان ...
سکوت ...
با این چمدان مندرس
نمی توانی تمام دریا را با خودت ببری !
بادبان های ابدی را تا کن
در چمدانت بگذار
و راه آسمان را پیش گیر ...
تنها
برو !
خاطره ها به زمین دلبسته اند ...!
کیانا رشیدی