اي ساربان كجا مي روي
ليلاي من كجا مي بري
با بردن ليلاي من
جان و دل من مي بري
تو اكنون ز عشقم گريزاني
غمم را ز چشمم نمي خواني
پس از تو نمانم براي خدا
تو مرگ دلم را ببين و برو
كه من هستم ان تك درختي
كه در پاي طوفان نشسته....
زندگی را از نخست برای من بد ترجمه کرده اند ،
زندگی را یکی مرگ تدریجی نام نهاد ،
یکی بدبختی مطلق معنی کرد ،
یکی درد درمان ناپذیرش خواند ،
و سرانجام یکی رسید و گفت :
زندگی به تنهایی ناقص است تا عشق نباشد ، زندگی تفسیر نمی شود.....