[IMG]
مسافر شعر ، حلول کن !
در پس کوچه های غزل
در واژه واژه های زوال
در ابیاتی که متولد نشده ، می میرند
دلتنگِ واژه هایی هستم که در چشمانت نگفتم
سرمای کوچه های یخ زده را می توان تحمل کرد
اما ! اندوهِ کوچه هایِ بی تو را نه !!!
دروازه های قلبم بسته می ماند تا خاطراتت کوچ نکنند
کنار پنجره ی یادت...
هرگز به پایان راه نمی اندیشیدم
چرا که می دانستم بی تو
در انتهای راه خبری نخواهد بود
من فقط از رفتن تو می ترسم
رفتن تو سر آغاز مرگ تدریجی من بود
و بستن دفتر شعرم برای همیشه
حال از تو میخواهم آغاز کنی ابتدا را
چون همان لحظه ای که تو را در زیر باران دیدم
به پایان راه نیندیشیدم
حال میخواهم...
با برفــی که بــر رویِ موهایـمـــ نشستــه
به نــزدِ تــو می آیم !
تـو نیــز مثلِ مــن غمگینــی
چرا که روز کوتــاه است
سـال کوتــاه است
زندگـی کوتــاه است
خیلـی کوتــاه است
آنقدر کوتــاه
که نـمی توان با قاطعـیت
"آری" گفــت!
*رزه آوسلندر
[IMG]
با برفــی که بــر رویِ موهایـمـــ نشستــه
به نــزدِ تــو می آیم !
تـو نیــز مثلِ مــن غمگینــی
چرا که روز کوتــاه است
سـال کوتــاه است
زندگـی کوتــاه است
خیلـی کوتــاه است
آنقدر کوتــاه
که نـمی توان با قاطعـیت
"آری" گفــت!
*رزه آوسلندر
[IMG]
با برفــی که بــر رویِ موهایـمـــ نشستــه
به نــزدِ تــو می آیم !
تـو نیــز مثلِ مــن غمگینــی
چرا که روز کوتــاه است
سـال کوتــاه است
زندگـی کوتــاه است
خیلـی کوتــاه است
آنقدر کوتــاه
که نـمی توان با قاطعـیت
"آری" گفــت!
*رزه آوسلندر
[IMG]
وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر
دلتنگيم ............کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن
نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم باز کسي حرفمون رو
نميفهمه
[IMG]
وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر
دلتنگيم ............کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن
نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم باز کسي حرفمون رو
نميفهمه
[IMG]
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت...
ستاره هنوز بيداري بازم امشب خواب نداري
نكنه تو هم مثل من عاشقي
نكنه تو هم تو شبها خسته از غبار جاده
خواب مهتاب و ميبيني كه مياد پاي پياده
نكنه هجوم ابرا تو رو هم از ما بگيره
ستاره براي بودن ديگه فردا خيلي ديره
حالا كه خورشيد طلسم قلعه ي سنگي خوابه
تو نگو عشقا دروغه تو نگو دنيا سرابه
با...